جمعههای تهرانیها در اواخر دههی ۳۰؛ از تماشای معرکهگیری تا رفتن به سینما و کافه
جمعههای تهرانیها در اواخر دههی ۳۰؛ از تماشای معرکهگیری تا رفتن به سینما و کافه
به گزارش خبرگزاری یولن، در اواخر دههی ۳۰ تهران با دو میلیون نفر جمعیت تقریبی با سرعت به سمت مدرن شدن پیش میرفت. ۵۲ سینما داشت، ۱۲۰۰ قهوهخانه، ۹ تماشاخانه و ۴۵ کاباره. با وجود رشد تفریحات مدرن، اما هنوز معرکهگیران، فالگیرها و نقالان در بین سرگرمیهای مردم جنوب شهر جا داشتند و رقمی از درآمد مردم را به خود اختصاص میدادند. در فروردین ۱۳۳۸ خبرنگار اطلاعات هفتگی برای اینکه دریابد تهرانیها در روز جمعه چگونه تفریح میکنند، در جمعهای در شهر به راه افتاد و از شمال تا جنوب شهر را گز کرد. حاصل گشت و گزار او که ۲۷ فروردین (۳۸) در اطلاعات هفتگی منتشر شد به این شرح بود:
تهران عصر ما با تهران پنجاه سال پیش، حتی تهران بیست سال پیش خیلی فرق کرده است. شاید در دنیا کمتر پایتخت و شهری مثل تهران ما یکشبه ره صدساله پیموده و ناگهان از صورت یک شهر ساکت و آرام و درجه ۳ به یک شهر پرجوش و خروش و فعال تغییر یافته باشد. زندگی، کار، فعالیت، تفریح و خلاصه هر یک از مظاهر زندگی تهران و تهرانیها عوالم و کیفیات بهخصوصی دارد که شاید در کمتر شهری از شهرهای بزرگ جهان نظیر و مانند داشته باشد. تهران شهر اضداد است. در یک سو کاخها و عمارات سربهفلککشیده و در سویی زاغهها و کلبههای توسریخورده و مفلوک به چشم میخورند. در یک نقطه از شهر تمام زیباییها و وسایل استراحت و تفریح و در گوشهی دیگر فقیرترین محلات توی ذوق میزنند.
در این شهر شیکپوشترین و ژندهترین آدمها بدون کوچکترین تعجبی از کنار یکدیگر میگذرند، در اتوبوسها با هم روی یک صندلی مینشینند و البته گاهی هم به یکدیگر سلام و تعارف هم میکنند اما هیچکدام زبان یکدیگر را بهخوبی نمیفهمند. در همین تهران زنانی که هنوز سر انگشتانشان را هیچ نامحرمی ندیده و زیبارویانی که جمال بیمثال خود را بیدریغ در معرض دید خاص و عام میگذارند فراوان یافت میشوند. اگر فرصتی پیش آمد من و شما به اتفاق، تهران بزرگ را زیر ذرهبین یک روزنامهنگار تماشا و مطالعه میکنیم اما حالا صحبت ما بر سر تفریحات تهران و تهرانیهاست نه بنده و جنابعالی که در تهران زندگی میکنیم و نه آنها که در سایر شهرها روزگار میگذرانند خوب نمیدانیم که در همین تهران چه نوع وسایل تفریح است و تهرانیها روزهای جمعه «تفریح» را چگونه میگذرانند، چقدر خرج میکنند و خلاصه در این روز چه اتفاقاتی میافتد زیرا هر کدام از ما به نوعی تفریح دلخوشیم و از سایر تفریحات بیاطلاع. به هر حال ما در این مقاله سعی میکنیم تهران جمعه و تفریحات جمعهی تهرانیها را از نزدیک تماشا کنیم.
پیادهروی
خوب لابد میدانید که امروز جمعه است و از مشخصات مخصوص تهران در روز جمعه این است که اتوبوسها و سایر وسایط نقلیه از سر و صدا و فعالیت میافتند و آدم برای چند ساعتی از بوقهای کرکنندهی اتومبیلها در امان است.
سادهترین تفریح مردم تهران در روزهای جمعه پیادهروی است. بنده و جنابعالی که در سراسر هفته برای رسیدن به محل کار خود پول اتوبوس و تاکسی میدهیم دیگر امروز از دادن پول تاکسی و اتوبوس امساک میکنیم تا هم کمی ورزش پیادهروی کرده باشیم و هم پول خود را در جاهای دیگری که لازم باشد خرج نماییم. مطمئن باشید که وسایط تفریح در تهران زیاد است و ما باید برای استفاده از هر کدام از این وسایل مبلغی بپردازیم. البته زیاد نگران نباشید من پول کافی در جیب دارم و کارمان از بیپولی به کمیسری و کلانتری نمیکشد.
معرکهگیرها
اول خوب است سری به بساط معرکهگیرها که از قدیمیترین خدمتگزاران مردم تهران در روزهای جمعه هستند بزنیم تا بعدا سر فرصت به سراغ دیگران برویم. سابق معرکهگیرها برو بیایی داشتند ولی امروزها که انواع و اقسام وسایل تفریح در تهران فراوان شده است دیگر کسی جز طبقات مستمند که حاضر نیستند مخارج تفریحات جمعهشان از ۲ تا ۵ ریال تجاوز کند به آنها اعتنایی نمینمایند.
یکی از معرکهگیرها که هماکنون به اتفاق به سراغ او میرویم استاد بلبل معرکهگیر است. او بساط خود را در میدان ثریا [امام حسین کنونی] انتهای خیابان گرگان پهن کرده و عدهای زن و مرد و بچه که بیشتر از کارگران ساختمانی هستند در اطرافش حلقه زدهاند. استاد بلبل از آن معرکهگیرهای قدیم و ندیم تهران است که سی سال آزگار توی همین شهر به اتفاق سایر همکاران خود جیب بنده و جنابعالی را با بلبلزبانی خالی میکند. بساط او یک جعبهی محتوی چند مار سیاه و سفید که رندان میگویند پشم و پیلهشان ریخته و دندانی در کام ندارند ولی استاد بلبل قسم میخورد که زهرش هفت آدم رستمصولت را از پای میاندازد، یک موش خرما که جانانه با مار دست و پنجه نرم میکند و چند چشمه حقهبازی و تردستی که با مشارکت یک بچهی ده دوازدهساله انجام میشود تشکیل میدهد.
وسط معرکه دستمالی پهن شده که تماشاچیان هر کدام به همت خود ده شاهی، یک قران، دو قران و گاهی پنج قران روی آن میریزند. مرشد بلبل در روزهای جمعه حداقل در ۶ نقطه از شهر معرکه میگیرد و وسیلهی تفریح جمعی را فراهم میکند. درآمد روز جمعهی استاد بلبل در هر معرکه «ده چوب» یا ده تومان است و تا غروب به اصطلاح خودش ۶۰ چوب کاسبی میکند. طبق آماری که مخلص تهیه کرده است در همین تهران خودمان قریب به هشتاد نفر معرکهگیر زبر و زرنگ زندگی میکنند که درآمد روز جمعهی آنها روی هم رفته ۴۸ هزار ریال میشود و با این حساب عدهای از مردم تهران با همهی تنگدستی در روز جمعه ۴۸ هزار ریال فقط به جیب معرکهگیرها میریزند.
فالگیرها
یکی از تفریحات ساکنین جنوب شهر در روز جمعه سر به سر گذاشتن با فالگیرهاست. فالگیرهای تهران اغلب از اهالی بروجرد و یا از کولیهای دورهگرد هستند. زنان کولی زرنگتر از مردها تشریف دارند زیرا رگ خواب تهرانیها را خیلی خوب به دست آوردهاند. اگر طرف مقابل آنها دختری باشد وعدهی پیدا شدن یک خواستگار پولدار و اگر جوان عزبی باشد وعدهی یک زن خوشگل و مامانی به او میدهند. اینها نیز هر کدام هر قدر تیغشان ببرد پول میگیرند و طبق حساب تقریبی ما تهرانیهای ولخرج برای این سرگرمی مختصر در روزهای جمعه بیش از بیست هزار ریال پول میپردازند.
چرخ و فلک
سابقا بچههای جنوب شهر تفریحشان الک دولک بازی یا اکر دوکر ولی حالا بعضی آدمهای زرنگ چرخ و فلکهای مخصوصی درست کرده و شما در روزهای جمعه سر هر کوچهای از محلات جنوب و شرق و غرب تهران یک چرخ و فلک میبیند که عدهای سوار آن بالا و پایین میروند و از قرار معلوم این وسیلهی تفریح خوب گرفته و نجارها سفارش زیادی گرفتهاند. عمده مطلب اینکه بچههای ولنگار تهران برای نشست در چرخ و فلکهای روزهای جمعه ده هزار ریال پول میپردازند.
نقالها و قهوهخانهها
خواهش میکنم یک لحظه سکوت کنید تا ببینیم این آقای نقال چه میگوید تا بعد بقیهی مطلب را خدمتتان عرض کنم. «رستم نامآور زد بغل مرکب/ رفت و رفت تا رسید به قلعه سنگی» اوهو… اگر بخواهیم به شیرینزبانی این نقال بیمثال گوش بدهم وقتمان تلف میشود اما چه کنیم این نقال و سایر همکارانش نیز در روزهای جمعه یک وسیلهی تفریح هستند. آدمهایی که هنوز تفریحشان منحصر به قهوهخانه رفتن و چای قندپهلو و دیشلمه خوردن است دوست دارند یکی دو ریال هم به جیب این آقای نقال بریزند و تفریح کنند.
درآمد نقالها در روزهای جمعه بیش از ۷ یا ۸ تومان نیست ولی قهوهخانهها هنوز رونق دارد. روزهای جمعه هر قهوهخانه حداقل ۳۰۰ تومان فروش دارد و اگر تعداد قهوهخانههای تهران را ۱۲۰۰ عدد حساب کنیم مردم تهران روزهای جمعه فقط ۳ میلیون و ششصد هزار ریال پول قهوهخانه نشستن و چای خوردن میدهند. خدا بدهد برکت…
کافههای مدرن…
حالا از قهوهخانههای قدیمی به کافههای مدرن برویم زیرا این کافهها امروز به مراکز بزرگ تفریح جوانان مبدل شده است. در تهران ما تعداد کافههایی که در اروپا به «بیسترو» مشهور هستند روز به روز در حال افزایش است. در هر خیابان حداقل ۲ الی ۳ کافه «بیسترو» و به قول خودمان اغذیهفروشی موجود است که با گذاشتن یک یخچال مقداری کالباس و خیارشور و قوطیهای رنگارنگ کنسرو و مشروبات الکلی درآمد هنگفتی به جیب میزنند. ظریفی میگفت در سراسر خیابان لالهزارنو در مقابل یک کتابخانه ۳۵ مغازهی مشروبفروشی دایر است.
به هر حال این کافهها که رقم آنها در سراسر تهران به هزار و پانصد عدد میرسد روزهای جمعه مملو از مشتری است و هر کدام از آنها به طور متوسط پانصد تومان فروش دارد. معمولا تهرانیها گردش روز جمعهی خود را با رفتن به یکی از این کافهها آغاز میکنند و به قول خودشان ابتدا در کنار بارِ «مسیو» شنگول میشوند و بعد به سراغ سایر تفریحات میروند به این حساب تهرانیها روزهای جمعه فقط ۷ میلیون و پانصد هزار ریال بابت شنگول شدن میپردازند!
سینماها
سینماها یکی از مراکز مهم تفریح مردم تهران است که قسمت عمدهی مردم را در روزهای جمعه به سمت خود جلب میکنند. در تهران روی هم رفته ۵۲ سینما افتتاح شده است که در روزهای جمعه هر کدام از آنها ۶ سانس فیلم نمایش میدهند و به حساب دیگر مجموع سینماهای پایتخت در روز جمعه ۳۱۲ سانس نمایش دارند و اگر هر سینما به طور متوسط دارای چهارصد صندلی باشد مجموعا در ۶ سانس ۱۲۴.۸۰۰ نفر برای تفریح به سینما بروند و جمعا دو میلیون و چهارصد و نود و شش هزار ریال خالص یک قلم و یکجا به جیب صاحبان سینماها میریزند. ضمنا بد نیست بدانید که مردم تهران فیلمهای درام و کمدی را بیشتر میپسندند و مشتری عمدهی سینماها از میان طبقات ۳ و ۴ مردم تهران هستند. تا چندی پیش بازار فیلمهای عربی و ایتالیایی رواج داشت ولی اکنون فیلمهای هندی و انگلیسی و آمریکایی طرفداران زیادتری دارند و شاید تعجب کنید اگر بگوییم یکی از سینماهای درجه ۳ واقع در کوچهی تئاتر تفکری که فیلمهای وسترن و مخصوص کودکان نمایش میدهد پرفروشترین سینماهای پایتخت محسوب میشود.
ضمنا بد نیست بدانید که در تهران ۹ تماشاخانه وجود دارد که مجموعا در روزهای جمعه ۱۴۴ هزار ریال فروش دارند.
تفریحات شب
و اما یک رقم عمده نیز تهرانیها در کابارههای شبانه خرج میکنند. در تهران مجموعا ۴۵ کاباره دانسینگ وجود دارد که تقریبا برنامههای مشابهی اجرا میکنند. البته در صدر برنامه کابارهها همیشه نام یکی از زنان خواننده تحت عنوان بلبل شرق، خوانندهی بینالمللی و غیره به چشم میخورد.
در این کافهها دو ارکستر ایرانی و فرنگی آهنگهای مختلف را مینوازند. بعضی از کاباره دانسینگها عدهای از رقاصههای خارجی نیز برای جلب توجه مشتریان خود استخدام میکنند.
یکی از کاباره دانسینگها که در جنوب شهر قرار دارد تنها شبی ۶ هزار تومان مزد آرتیستهای خارجی میپردازد.
در کاباره دانسینگها پول هر میز به طور متوسط به صد تومان بالغ میشود و اگر هر کاباره به طور متوسط ۹۰ میز داشته باشد مجموع پولی که مردم تهران شبهای جمعه بهخصوص برای تفریح به صاحبان کابارهها و دانسینگها میپردازند به چهارصد و پنج هزار ریال بالغ میشود.
تفریحات خارج شهر!
البته تفریحات تهران منحصر به رفتن به کابارهها و سینماها نیست بلکه باید گردشهای دستهجمعی در شمیرانات و شهرری را نیز به حساب آورد. در فصل تابستان روزهای جمعه حداقل پنجاه هزار نفر به خارج شهر میروند و این عده فقط بابت کرایهی ایاب و ذهاب خود یک میلیون ریال میپردازند.
البته آنها که راه شهرری در پیش میگیرند ترجیح میدهند که از «ماشین دودی» استفاده کنند. این وسیلهی کهنهی حمل و نقل محل رد و بدل نگاهها و کنایات و اشارات عاشقانه است و گاهی نیز محض عرض وجود یکی دو پسربچهی فضول و شیطان که از سر و گوشش بالا میروند زیر چرخهای خود خورد و خمیر میکند. البته تفریحات دیگر نیز در تهران رواج دارد که مخصوص طبقات خاصی است. حضرات «ژیگولوها» روزهای جمعه به دنبال «موند» و به قول قدیمیها «شکار» میروند و اغلب پایان شکار به نوش جان کردن سیلیهای آبدار از دست علیا مخدرات منجر میگردد. پیرمردها صندلی خود را کنار باغچه گذاشته چای دیشلمه میل میکنند، عدهای به دید و بازدید و سورچرانی میروند و میتوان تعداد سورچرانان هر جمعه را بیست هزار نفر به حساب آورد!
جمعی به نام تفریح و خوشگذرانی «دوره» تشکیل داده… و خلاصه تهرانیهای زرنگ برای تفریح وسایل زیادی دارند که بنده و جنابعالی عقلمان قد نمیدهد. از جمله وقتی بنده برای تهیهی این رپورتاژ در محلات جنوب شهر پرسه میزدم عدهی کثیری را دیدم که در اطراف دو خروس جنگی گرد آمده و خروسهای مادرمرده همدیگر را به قصد کشت میزدند و آنها تفریح میکردند و حتی بر سر این موضوع شرطبندی مینمودند. در همان نقطه کسانی که از صبح تا ظهر مشغول «قاپبازی» و امثالهم بودند فراوان دیده میشدند.
۲۵۹۵۷
مجله خبری یولن