مرتضی رضایی ؛ برادر؛دنیا خیلی کوچک شده است،در این دنیا خیلی ها را فوتبال است که به آرزوهای شان می رساند،اگر نه که سیاست و اقتصاد هیچ کدامشان پناهگاه تشنگان فوتبال نیست.تا به حال به کوره های آجرپزی در همین حاشیه پایتخت رفته اید؟بیخ بیخ گوش تهران.جایی که از آنجا برج های بلند خودنمایی می کنند،شهر قشنگ است و نورانی اما آنجا همه چیز تاریک!
گاهی چند نفر دور یک تلویزیون جمع شده اند و فوتبال تماشا می کنند و گاهی یک نفر که متمولتر است! و اینترنت هم دارد بقیه را دور خودش جمع می کندو با فخر فروشی پخش زنده دربی را به رخ می کشد،ان هم برای زمانی محدود.
در سراسر این مملکت تماشاگران زیادی هستند که رویاهای شان کپک زده است! انسان هایی در آلونک های بی حمام،بی مستراح،بدون ستاره و رویا.حالا چه توقعی است که دربی را ببینند و زنده هم نتیجه آن را دنبال کنند؟
گاهی ساعت ها چشم می دوزند به صفحه 10 – 20 اینچی گوشی پسرهمسایه؛تازه اگر خوش شانس باشند و آن جلوها،کنار خاک و خل و ماشین قراضه ها جا باشد و از آن خوش شانس تر باتری گوشی تمام نشود.تماشای دربی با تصاویر بی کیفیت و دفرمه! طوری که لذت تماشای فوتبال کوفت شان می شود.حالا آنها که تیم شان می بازد بدتر! حالشان اساسی گرفته می شود.
امروز دربی است و خیلی ها نه فقط در کوره های آجرپزی که در کپرها و بیابان ها،در خانه های خشتی – گلی،در روستاهای دور افتاده و جاهایی که شاید به فکر هم خطور نکند شاید اصلا این بازی را نبینند!اما دلشان که غنج می رود؛یا می توانند آه بکشند که چرا نباید این بازی را کنار گرمای شوفاژ و شومینه،یک بخاری یا حتی یک استانبولی پر از ذغال زیر کرسی ببینند.اما آنجا بوی آهن است و تعفن؛آنجا با ضایعات و آجر زندگی می کنند و شاید آرزوی شان نه تماشای دربی که هر روز حمام رفتن باشد.حمامی که آبش بوی گند ماهی ندهد!
امروز دربی است و خیلی ها شاید فقط خبرش را چند ساعت بعد بشنوند و در روزها و روزهای بعد بریده هایی از بازی را.بدون هیجان،بدون لذت و بدون اینکه کیف آن را ببرند.دنیا خیلی کوچک است بردار،خیلی …
251 251

