تشریفات استقبال با پرواز بمبافکن B2 و جنگندههای نسل پنجم F35 و F22 واجد ابعاد نمادین و دیپلماتیک است که پیامهای روشنی برای بازیگران مختلف نظام بینالملل ارسال کرد. پیامی از جنس جنگ جهانی سوم که بر اساس نظریه والرشتاین نظم نوظهوری در راستای همگرایی و همسویی قدرت های برتر جهانی با همسویی کشورهای نیمه حاشیه و تحمیل بر بازیگران پیرامون در حال شکل گرفتن است. نظامی تک قطبی با مشارکت دو قدرت جهانی
1- بازنمایی قدرت سخت بهعنوان ابزار تنظیم نظم
ایالات متحده با این نمایش آشکارا تأکید کرد که قدرت نظامی پیشرفته همچنان ستون اصلی سیاست خارجی این کشور خواهد بود. ترکیب جنگافزارهای نسل جدید و فناوریهای هوش مصنوعی بهعنوان ابزار بازدارندگی، پیام روشنی داشت: کشورها یا باید در چارچوب نظم نوین ترسیمشده از سوی واشنگتن قرار گیرند، یا با تهدید مستقیم این ظرفیتهای نظامی مواجه شوند. این اقدام نشان داد که سیاست خارجی آمریکا، بیش از هر زمان دیگری، بر ترکیب دیپلماسی و ارعاب نظامی تکیه دارد.
2- پذیرش نمادین روسیه از قواعد بازی آمریکا
پوتین با حضور در چنین مراسمی عملاً وارد چارچوبی شد که طراحی آن با ایالات متحده بود. هرچند این همراهی الزاماً به معنای تغییر اساسی در سیاست خارجی روسیه نیست، اما از منظر نمادشناسی دیپلماتیک، نشاندهنده پذیرش زبان قدرت در تعامل با آمریکا است. پوتین با پذیرش این مراسم نشان داد که حاضر است – دستکم در سطحی معین – در زمین سیاست ارعاب و نمایش قدرت ترامپ بازی کند.
3- پیام به اروپا: ضرورت یکپارچگی در بلوک غرب
نمایش نظامی آلاسکا برای اروپا نیز حامل معنا بود. واشنگتن با این اقدام نشان داد که نظم جدید غربی بدون مشارکت روسیه ناقص خواهد بود. بنابراین، اروپاییها با یک انتخاب استراتژیک روبهرو هستند: یا در کنار آمریکا و روسیه، بلوک جدیدی را شکل دهند، یا با خطر حاشیهنشینی و کاهش اثرگذاری در معادلات جهانی مواجه شوند. به بیان دیگر اگر اروپاییها خواهان جایگاهی محکم در نظم جدید جهانی باشند، باید با روسیه در کنار آمریکا همراه شوند.
4- تلاش برای ایجاد صفآرایی جهانی علیه چین
در سطحی کلانتر، این استقبال نظامی بخشی از استراتژی گستردهتر واشنگتن برای ایجاد اجماع جهانی علیه چین است. پیام نه تنها به مسکو و بروکسل، بلکه به قدرتهای جنوب جهانی همچون هند، آفریقای جنوبی و آرژانتین نیز ارسال شد. ایالات متحده بهدنبال آن است که با ایجاد ائتلافی گستردهتر از چارچوب سنتی غرب، ظرفیتهای جهانی را در برابر نفوذ چین بسیج کند. در حقیقت هشداری به جنوب جهانی(هند، آفریقای جنوبی، برزیل و حتی آرژانتین) بود. در نظم نوین ترامپ، همه باید مقابل چین صفآرایی کنند. این نشانهای است از تلاش ایالات متحده برای ساخت یک اتحاد فراگیر ضدچینی که از تقسیمبندی سنتی شرق و غرب فراتر میرود و در واقع و در لفافه پیمان هایی مانند بریکس و شانگهای را نیز هدف قرار داده است.
5- آینده سیاست بینالملل: همگرایی قدرت سخت و فناوریهای نوین
مراسم آلاسکا نشان داد که چشمانداز ترامپ برای نظم جهانی آینده، بر ترکیب قدرت سخت و فناوریهای پیشرفته استوار است. جنگندههای نسل پنجم و سامانههای هوش مصنوعی بهمثابه نمادهای این چشمانداز، جایگزین سازوکارهای کلاسیک دیپلماسی چندجانبه میشوند. این تحول میتواند نشانه ورود روابط بینالملل به دورهای جدید باشد که در آن، فناوریهای نظامی ـ فناورانه تعیینکننده اصلی موازنه قدرت خواهند بود.ترامپ با این نمایش مانیفستی سیاسی صادر کرد که نشان میدهد در چشمانداز او، قدرت سخت و فناوری نظامی قدرت جایگزینی نهادهای بینالمللی و معاهدات کلاسیک را دارند.
6- جنگ جهانی سوم به شیوه ای متفاوت از دو جنگ پیشین جهانی
در نهایت این مراسم درگیری دنیا در جنگ جهانی سوم را به شیوه ای خاص نمایان ساخت، جنگی که با دو جنگ دیگر جهانی از جهت شکل و شیوه متفاوت است و میدان رزم به فضای تکنولوژی های پیشرفته موجود اعم از نظامی و هوش مصنوعی تغییر حالت داده است. کشورهایی که صاحب این تکنولوژی باشند می توانند در شاکله نظم نوین بازیگری فعال باشند و در غیر این صورت باید مطابق نظریه نظم جهانی والرشتاین در کشورهای پیرامون قرار بگیرند.
به نظر می رسد آمریکا و روسیه در مسیر نظمی دوقطبی اما همگرا و همسو برای تمرکز قدرت جهانی گام برداشته اند و کشورهای اروپایی و توسعه یافته را به کشورهای نیمه پیرامون خود تقسیم بندی کرده اند و باید برای بازیگری در نظم نوین جهانی به این نکته توجه داشت که تاکتیک های کلاسیک و تجربه شده دیگر کارایی چندانی ندارند.