اهرمسازی از افغانستان در برجام/ نقطه عزیمت آمریکا در مذاکرات جامع با ایران چیست؟
یولن؛ محسن صمیمی، مرتضی علیزاده: یکی ـ دو ماه پایانی دولت روحانی، اروپا و آمریکا تقریبا از ادامه مذاکرات وین دست کشیدند و منتظر ماندند تا دولت سیّد ابراهیم رئیسی کار خود را آغاز کند. آنها می دانستند که رویکرد سیاست خارجی دولت جدید تفاوت فاحشی با رویکرد دولت قبل دارد و نمی توان با دست فرمان سابق با ایران تعامل و یا به عبارتی منازعه دیپلماتیک کرد.
دولت جدید که روی کار آمد رسما گفت که پیش شرط ورود ایران به مذاکرات، انجام تعهدات برجامی آمریکاست و به عبارتی باید تحریم ها لغو شوند. آمریکایی ها هم به صراحت گفتند که خبری از لغو تحریم نیست. در این میان آژانس بین المللی انرژی اتمی با مدیریت رافائل گروسی نقش فعالی را ایفا می کند و سفرهایی را به ایران ترتیب داده است. اروپا نیز نماینده خود را به ایران فرستاد و کنشهای سیاسی و دیپلماتیک در جریان است. با این حال به نظر میرسد پرونده برجام پیچیدهتر شده و نمیتوان آن را تکمولفهای دید. از این روست که در گفتوگویی با ابوالفضل ظهرهوند سفیر اسبق ایران در ایتالیا و افغانستان به بررسی ابعاد مذاکرات احتمالی برجامی در آینده و مواضع مقامات دو طرف پرداخته است. متن کامل این گفتوگو به شرح ذیل است:
** تحریم هیچگاه نمی تواند لغو شود
علت پافشاری آمریکا و سه کشور اروپایی برای این که مذاکرات هستهای دقیقاً از انتهای دوره ششم ادامه یابد چیست؟ این نشان می دهد که علیرغم اینکه ادعا می کنند زمان کم است تاکنون منفعتی بردهاند.
ظهرهوند: به اعتقاد من موضع کنونی آمریکاییها در پی تکمیل پروژه قبلی خودشان است. برجام یک توافق نبود. برجام یک پروژه بود که با دولت قبل بستند. چهار مرحله برجام یک، دو، سه و چهار هم داشت و قرار بود هر مرحله که تکمیل میشود وارد فاز بعدی شویم. بههمین خاطر هم هست که میبینیم آمریکاییها بعد از توافق برجام حدود ۱۵۰۰ تحریم جدید را برای ایران وضع کردند.
نیمی از آن تحریمها مربوط به دوره اوباما و نیمی نیز مربوط به دوره ترامپ است. ضمن اینکه فراموش نکنیم بخش مهمی از وزارت خزانه داری آمریکا اساساً بر پایه تحریم ایران شکل گرفته و این مهندسی که اتفاق افتاده نمی تواند متوقف شود و تحریم هیچ گاه نمی تواند لغو شود و یا باید تحریمها کلاً اسقاط شود که این به طرز عمل ما برمیگردد و یا باید مدیریت شویم و این منظومه تحریمی را تکمیل کنیم.
نقطه عزیمت در پروژه برجام که شامل مذاکرات جامع میشود، تغییر رژیم و تغییر نُرم در ساختار سیاسی ایران است. این پروژه ای بود که اروپاییها آمریکایی ها را متقاعد به آن کردند چون قبلاً آمریکاییها معتقد بودند که ما باید با برخورد سخت و نظامی رژیم ایران را تغییر دهیم، ولی بعدها متقاعد شدند که می توانند با تقسیم کار به جایی برسند که رفتار ما را در حوزه سیاست خارجی و محیط داخلی تغییر بدهند، چون تغییر رفتار تغییر رویکرد را سبب می شود. این یعنی دور کردن ما از رویکرد های انقلابی و ایجاد یک زیستار و پارادایم جدید در نظام سیاسی ایران و بین الملل.
** آمریکا به دنبال افزایش اثربخشی تحریمهاست
آمریکایی ها برای اینکه بتوانند ایران را مهار کنند و تغییر بدهند هیچ انگیزهای ندارند که حتی آن بخشی از تحریم های مرتبط به هسته ای در دوره ترامپ را هم لغو کنند. مثل تخفیفی که در حوزه فروش نفت می دادند که هم آقای اوباما هر شش ماه یکبار امضا میکرد و دو یا سه مرحله هم ترامپ آن را امضا کرد. فکر میکنند که باید اثربخشی تحریمها افزایش پیدا کند. برای این کار تقسیم کار بین آمریکا و اروپا وجود دارد و الان هم تقسیم کاری بین رژیم صهیونیستی و آمریکایی ها و آژانس اتفاق افتاده است. تهدید به حمله حرفی بی ربط و مزخرف است و خودشان هم میدانند که نیازی به استفاده از سلاح هسته ای نیست و سلاحهای متعارف هم می تواند رژیم صهیونیستی را از صفحه پاک کند.
عمق استراتژیک رژیم صهیونیستی ۵۰ کیلومتر است و جای فرار ندارد و کافی است که یک موشک به دیمونا بخورد تا چیزی از آنان باقی نماند. با این تهدیدات پروژه چماق و هویج را اجرا می کنند و تهدیدانگاری ایران جزو دستور کار آنان است، چون ایران اساساً به دلیل ذات نظام سیاسی اش نه تنها با سلاحهای کشتار جمعی نسبتی ندارد، بلکه اتفاقاً اگر در این حوزه بتوانیم دیپلماسی هسته ای خود را در حوزه مسائل سلاحهای استراتژیکی حل کنیم و به نقطه ای برسانیم که میخواستیم در هستهای هم به آن برسانیم، باید نظام بین الملل عاری از سلاح هسته ای باشد چون دیگر کار بستی ندارد.
الان و به همین خاطر میبینیم این کشورها اکنون روی سلاحهای بیولوژیک متمرکز می شوند، چون سلاح بیولوژیک ظرفیتهای سخت را حفظ می کند و فقط می تواند در محیط اجتماعی تغییرات به وجود بیاورد. ما با همین هم مخالف هستیم و هم سلاح بیولوژیک و هم سلاحهای شیمیایی جزو سلاحهای ممنوعه ماست و ما جزو اولین کشورهایی بودیم که کنوانسیون منع به کارگیری سلاحهای شیمیایی را امضا کردیم علیرغم اینکه ما بزرگترین قربانی سلاحهای شیمیایی بعد از جنگ جهانی دوم بودیم.
** آمریکا در انفعال است و مسئله هستهای اولویتش نیست
اینها نشان میدهد که آموزه های انقلابی و مذهبی و منظومه معرفتی ما اساساً نسبتی با سلاحهای کشتار جمعی ندارد چون مخاطب ما عام است و ظرفیت هایمان ظرفیتهای عام هست و ما امروز حتی بین یهودیهای دنیا هم مخاطب داریم و یهودی هایی هم که ضد صهیونیسم هستند کلام و دعوت ما را میفهمند و ایران پرچمدار دین دعوت است. به اعتقاد من آمریکاییها الان در موضع انفعال هستند و مسئله هستهای اولویت آنها نیست. ضمن اینکه این امتیاز را باید در جیب شان داشته باشند. مسئله آمریکاییها موقعیت منطقهایشان است. هم زمان با موضوع برجام هسته ای به دنبال این بودند که در موضوع نفوذ و حضور منطقه ای هم کار کنند و توان موشکی نیز به نوعی با مسئله منطقه ای مرتبط می شود.
ظرفیتهای ملی ما که جنبه بازدارندگی در حوزه تهدیدات سخت و نرم و هم جنبه حفظ استقلال استراتژیکی دارد، در یک معادله تعریف میشوند. وقتی از منطقه صحبت میکنیم، مفهومش این است که ما امروز توانسته ایم به همراستایی در تهدید و فرصت با کشورهای پیرامونی برسیم و این به معنای توسعه اراده استراتژیک ما و مشارکت کشورهای همسو با ما در این موضوع است. آنها هم به دنبال حفظ استقلال استراتژیک و اراده استراتژیک هستند و این برای منافع نامشروع غرب خطر است.
آقای کرزای صراحتاً گفت که آمریکاییها به من گفتند مسئله ما با ایران مسئله هستهای نیست بلکه تعارض جوهری داریم و باید ایران را تسلیم و استحاله کنیم. البته این امکان پذیر نیست چون ایران، ایران گذشته نیست و آمریکا هم دیگر همان امریکای سابق نیست و ضعیفتر شده است ولی با این حال باید در جنبه بازدارندگی مسئله را مورد بررسی قرار داد.
** روحانی روسیاه از صحنه کنار رفت
رسانه های اصلاح طلب بهطور فزایندهای بر ضرورت بازگشت به برجام و تشویق دو طرف به توافق تاکید می کنند. به نظر شما این بدون در نظر گرفتن بدعهدی طرف غربی و عدم لغو تحریم ها چه معنایی می تواند بدهد؟
ظهره وند: مشکل جریان اصلاح طلب این است که پروژه ای را کلید زده که امروز مسئولیت تاریخی و سیاسی پیدا کرده است. مسیر تعامل اینگونه با غرب را که مفهوم آن این بود که ظرفیتهایمان را میدهیم تا در مقابلش امتیازی نسیه بگیریم در پیش گرفتند و در همین هم به بن بست خوردند.
برای اینکه بتوانند به گونه ای که این مسئله را لاپوشانی کنند و از زیر بار این اتهام تاریخی خارج شوند، این مسائل را مطرح می کنند و نکته دوم هم این که امیدشان این هست که ما مسیر گذشته را برویم. چون در مسیر گذشته اگر کوچکترین دستاوردی به دست می آوردند وضع خیلی فرق میکرد ولی شاهد بودیم که آقای روحانی روسیاه از صحنه کنار رفت. الان آقای ظریف می گوید که من در برجام اساساً کلمه تعلیق ندیده بودم و الان می بینیم که اصلاً چیزی به نام لغو ندیده است.
اینهایی که میگفتند دیپلماسی و مذاکره بلد بودیم تبدیل به عناصری شدند که به امنیت ملی خیانت کردند. اینها باید امروز بگویند که نوع نگاه شان به منافع ملی کشور مشکل داشته و از درون این نگاه مشکلدار، خدشه به منافع ملی بیرون آمد.
خود آقای ظریف هم میگفت که ما باید به یک عضو هنجار تبدیل شویم. اینکه می خواستند ایران را هنجارسازی کنند، یعنی از هنجارهای خود دست بردارد و هنجارهای آمره را که موید هویت غربی و سازگار با منافع سازی غربی هست بپذیرد. سند ۲۰۳۰ یکی از این مثال هاست. ۸ سال مسیری رفتند که امروز کشور را ویران کرده و یک سرزمین سوخته را تحویل آقای رئیسی داده اند و باید پاسخگوی این وضعیت باشند. دلار ۱۲۰۰ تومان و ۳۰۰۰ تومان به ۲۷۰۰۰ تومان رسیده است و چگونه میخواهند این را به مردم پاسخ دهند.
اگر اصلاحات به این معنا باشد که هویت ملی را زیر پا بگذاریم و هنجارهای دینی و ملی را نادیده بگیریم و اجازه بدهیم که دشمن زیر پوستمان برود به معنای براندازی هست. امروز بسیاری از کسانی که در بدنه اصلاحات هستند تفکر براندازی را نداشتند ولی فریب خوردند. معتقدم کسانی که فریب دادند و این جریان را در کشور به وجود آوردند باید پاسخگو باشند و متاسفانه این پاسخگویی در کشور ما نیست و باید این را حل و فصل کنیم.
به اعتقاد من آمریکاییها به هیچ عنوان الان متمایل به دادن هیچ گونه امتیازی نیستند چون می گویند اگر امتیازی داده ایم فرجام کار مشخص نیست.
یک بازی اخیراً شروع شده و آقای ویلیام برنز اخیراً گفته ما خوشبین هستیم و برجام هنوز امکان ادامه دارد. تقریباً همه مقامات آمریکایی الان حرفی از توقف برجام نمی زنند علیرغم این که مقامات ایرانی تاکید دارند که پیش زمینه ادامه مذاکرات لغو تحریمهاست. به این اشاره داشتید که آمریکاییها قصد لغو تحریم ندارند. ازسویی نیز ایران چالش سختی پیش روی آن قرار داده و میگوید باید تحریمها لغو شود تا مذاکره کنیم. این تقابل چگونه حل شدنی است؟
ظهره وند: حل مسئله احیای برجام ربطی به ما ندارد چون ما وظایفی را که متعهد شدیم و برخلاف منافع ملی مان هم بود را انجام داده ایم و امروز طرف مقابل هست که باید به تعهدات زمین ماندهاش عمل کند. پس اگر آن ها عنوان میکنند که برجام برای غرب آورده امنیتی داشته که من با این حرف موافق نیستم، چون ایران تهدید هستهای نبوده و ایران را یک تهدید معتبر کردهاند، در این صورت نیز باید هزینه آن را بدهند. در این مورد مبنا موضع مقام معظم رهبری هست که به لغو تمامی تحریمها تاکید داشتند. اروپاییها و آمریکاییها تحریمها را لغو میکنند و ما به تعهداتی که قبلاً داده ایم برمی گردیم ولی اینها قصد لغو تحریم ندارند.
ویلیام برنز رئیس CIA به تحولات افغانستان امیدوار است. تصورش این است که میتواند شرایطی را طی ماه های آینده به منطقه و ایران تحمیل کند که ایران از سر ناچاری مجبور شود در زمین بازی برجام دوباره امتیاز بدهد و از این طریق فشاری روی ایران بیاورد و امتیاز بگیرد. این از خواب هایی است که تعبیر ناشدنی است و آنها فکر می کنند که مشکلات اقتصادی، ایران را وادار می کند که سر میز مذاکره برود. آنها مذاکرات را هم جامع میبینند چون مسئله برجام یک پروژه بود که بخشی از آن امروز در افغانستان سناریو چینی میشود.
** آمریکا به دنبال تغییر ژوپلیتیک منطقه است
این مسئله را مقداری تشریح میکنید؟ پروژه برجام چه ارتباطی می تواند با پروژههای منطقه ای آمریکا داشت باشد؟
ظهرهوند: اکنون لبنان با مشکل اقتصادی مواجه هست و از مقاومت نیز متاثر بوده و در برابر غربیها مقاومت کردهاند و غربیها نیز زیر میز زده اند و اتفاقاتی را هم در بندر بیروت به وجود آوردند و به همین دلایل فشارها روی این کشور زیاد است. همچنین عناصر وابسته به غرب هم مثل آن قاضی که به جای برخورد حقوقی شروع به چالش سیاسی کرده را شاهد هستیم. بنابراین لبنان را همینطور ملتهب نگه میدارند.
همچنین مسئله بازسازی سوریه و گرفتاری هایش وجود دارد و عراق نیز به همین ترتیب دچار مشکل است و ایران هم دچار تحریم است. در افغانستان نیز راهبرد را عوض کردند و از فاز نظامی- سیاسی وارد فاز امنیتی شدند. همچنین فروپاشی نظام سیاسی و اجتماعی را پیگیری کردند و اکنون دنبال فروپاشی نظام اقتصادی هم هستند. اگر بتوانند این سه را با هم همسو کنند و فروپاشی اقتصادی را هم به وجود بیاورند، شرایط را در افغانستان بگونهای پیچیده میکنند که نوعی آنارشی در کل منطقه با رویکرد تغییر در نقش ژئوپلیتیک به وجود بیاید. در همین راستا ممکن است اتفاقاتی در پاکستان رخ دهد.
همین اتفاقاتی که از طرف ترکیه و آذربایجان شکل می گیرد در همین راستا هست؟
ظهره وند: در آذربایجان هم این فضا را به وجود می آورند. ایران کشوری مادر است و عمق استراتژیک آن در محیط پیرامونی خودش و وسیعتر از جغرافیای طبیعی اش هست و امروز مردم منطقه متوجه ظرفیت ها و موقعیت ایران و همراستایی در تهدید و فرصت با ایران هستند. این همراستایی به یک تهدید معتبر علیه غرب تبدیل شده و آمریکایی ها اگر نتوانند ایران و چین را در افغانستان متوقف کنند دیگر نمی توانند در محیط داخلی خودشان هم منسجم شوند.
افغانستان یک آوردگاه نهایی برای ایران، آمریکا و چین است و افغانستان را برای اهداف شوم خودشان در منطقه قربانی و تباه کردند. بحث من داعش و طالبان نیست بلکه مسئله آمریکا و سرویس جاسوسی آن و آقای ویلیام برنز هست که در منطقه این کار را انجام می دهد. آقای «زلمای خلیل زاد» با آقای اشرف غنی یک پروژه را اجرا کردند. هرچند خود خلیلزاد هم به آمریکاییها به خاطر شوونیسم پشتوییاش خیانت کرد و آمریکاییها را در مهلکه انداخت.
آمریکایی ها در افغانستان وضع خرابی دارند. تنها کارشان این بوده که نمی خواهند پول های مردم را بدهند و مردم را در محل انداخته اند اما اگر هوشمندانه کار شود آمریکاییها باید بساطشان را از منطقه جمع کنند.
** آمریکا میخواهد برجام را زنده نگه دارد
شاهد هستیم که مقامات اروپایی و آمریکایی و رافائل گروسی مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی فضای مثبتی از مذاکرات و برجام ارائه می دهند. آیا به نظر شما به موازات کار سیاسی یک کار رسانهای انجام میدهند به این صورت که خود را موافق ادامه برجام نشان دهند و ایران را از این جنبش در انزوای رسانه قرار دهند؟
ظهره وند: میخواهند به ایران فشار وارد کنند و در افکار عمومی نشان دهند که برجام حالت احتضار و مرده ندارد چون اگر پروژه برجام فقط در توافق برجام خلاصه شود مرگ آن است. برجام باید در چارچوب پروژه باشد و این پروژه را احیا نگه میدارند.
** آمریکا نیازمند یک دستاورد برای حفظ فضای مذاکراتی با ایران است
یعنی صبر می کنند که پروژه هایی که به آن اشاره کردید به نتیجه برسد.
ظهره وند: الان نیازمند یک دستاورد هستند تا فضای مذاکراتی بین خودشان و ایران را حفظ کنند چون آنها مسئول احیای این مرده در آغوششان هستند و جنازه برجام بر دوش ایران نیست و ما کاری که نباید می کردیم را کردهایم. ما الان دنبال چکبرگشتی مان هستیم و می گوییم که چک برجام برگشت خورده و اگر قرار است آمریکاییها سر میز بنشینند، باید چک برگشتی را پر کنند و تضمین هم بدهند که دیگر بازی گذشته را تکرار نمیکنند. اینکه میگویم باید این چک نقد شود و باید تعهداتشان آزمایش شود و بعدا ما وارد شویم به همین خاطر است.
اما آمریکاییها میگویند ایران به تعهدات خود برگردد تا ما سریع وارد شویم، در حالی که ما علاقه نداریم آنها وارد برجام شوند، چون ما الان ۱۵۰۰ تحریم اضافه داریم به علاوه این که آب سنگین و نیروگاه اراک و سانتریفیوژهای فردو را از دست داده ایم و ۱۱تن اورانیوم خود را از بین برده ایم و کل نیروی ما اینجا ضربه خورده و باید هزینههای ما را جبران کنند.
** آمریکا به دنبال اهرمسازی برای وادار کردن ایران به مذاکره است
این اتفاقات نیفتاده و حاضر هم نیستند بیفتد و تا اینجا هم که آمده اند می خواهند موقعیت خودشان را حفظ کنند. بنابراین آمریکاییها مسئله را صرفاً در برجام اتمی نمی بینند بلکه به صورت مذاکرات جامع می بینند به دنبال اهرم سازی در حوزههای دیگر هستند تا بتوانند ایران را وادار به حضور در پای میز مذاکره کنند.
حتی از برخی دوستان شنیدم که مطرح کردهاند که ما از زمان شروع دوران ترامپ مذاکرات را مطرح کنیم که باز با موضع مقام معظم رهبری زاویه دارد که بر «لغو تمامی تحریمها» تاکید کردند، اما اگر همین کار را هم بکنند و بگویند از زمان آخرین روز اوباما این کار را انجام دهیم، توپ در زمین ما میافتد در حالی که الان توپ در زمینه طرف آمریکایی و زیر پای ما و روبه دروازه آنها است و الان در حال گل خوردن هستند.
ایران در منطقه باعث اخراج آمریکا شد و شکست آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه و یمن را منجر شد و در افغانستان مجبور شدند شیوه بازی را عوض کنند وگرنه موضوع طالبان و آمریکا را من در یک پکیج میبینم. توافق دوحه را هم خودشان شکل دادند و خودشان ساختار را فرو پاشاندند و مشروعیتاش را از بین بردند.
تمام این اتفاقات بازی خود آمریکایی ها به خاطر ضربه ای که در عراق و سوریه و لبنان و یمن خوردهاند بوده است و پروژه داعش کردن منطقه شان به باد فنا رفت.
ترامپ گفت داعش را ما درست کردیم و کلینتون هم گفت طالبان را ما درست کردیم و این پروژه آمریکایی ها برای تغییر در ژئوپلیتیک منطقه است و ما باید این را برای مردم تبیین کنیم. ضمن اینکه حقوق هستهای و منافع امنیت ملی ایران دیگر قابل معامله نیست. این بازی گذشت و ما پروژهای به نام برجام نداریم و لازمه موافقتنامه برجام همین است که تحریم ها را لغو کنند تا ما پای میز مذاکره بنشینیم. تصمیم با طرف آمریکایی هست و توپ در زمین آنها است تا تصمیم بگیرند این توپی که زیر پای ایران است به سمت چهارچوب دروازه برود یا خیر.
** الزامات تکنولوژیکی ما حوزه فعالیتهای هستهای ما را تعیین می کند
نکته ای در مورد میدان توان هستهای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد اما اخیراً خبری از سوی رئیس سازمان انرژی اتمی شنیدیم که ظرفیت هسته ای ایران از جنبه های مختلف که یکی از آنها افزایش سانتریفیوژ هاست افزایش می یابد. شما این را در چه چارچوبی می بینید؟
ظهره وند: این در چارچوب منافع امنیت ملی ما است. همین الان آقای مکرون ۳۰ میلیارد یورو برای توسعه نیروگاه های هستهای کوچک صرف کرده است و ما هم میخواهیم این کار را انجام دهیم. ما که شاهدیم با گرم شدن زمین دچار خشکسالی دهشتناک هستیم. امروز شرایط ایران مستلزم این است که به سمت انرژیهای پاک برویم و یکی از مهمترین انرژیهای پاک که ما منابعش را هم داخل ایران داریم تکنولوژی هستهای هست.
ضمن اینکه ایران همکاریهای خودش را در چارچوب پادمان انجام داده و خواهد داد، اضافهخواهی و اینکه بخواهند ایران را در چارچوب پروژه خودشان تعریف کنند قابل قبول نیست وگرنه ایران کاملاً با پادمان ها سازگار جلو میرود.
نیازهای تکنولوژیکی ما هم مهم است و برای مثال اگر امروز میخواهیم زیر دریایی بسازیم، نیازمند پیل هستهای هستیم که حداقل ۶۰ درصد غنا می خواهد. الزامات تکنولوژیکی ما حوزه فعالیتهای هستهای ما را تعیین می کند و طبق NPT و اساسنامه آژانس و پادمان های مختلف به آن اشاره شده است و رعایت ن هم می شود.
** ایرانهراسی سرمایه ژئوپلیتیکی آمریکا در منطقه است
این اقدامات به رفتار آمریکاییها و اروپاییها چه تاثیری میگذارد؟
ظهره وند: آمریکاییها سعی میکنند با ایرانهراسی و تهدیدانگاری فعالیتهای هستهای ایران به سمت پروژه براندازی نرم از داخل ایران بروند، در حالی که موضوع فعالیتهای هستهای ایران اساساً ربطی به تحولات منطقه ندارد و نه قرار است ما بیرون از توافق با آژانس کاری را انجام دهیم و نه قرار است به سمت تولید بمب هسته ای برویم که معادلات نظامی منطقه را به هم بزند.
مسئله آنها این است که آنها مسئله هستهای را در چارچوب معادلات منطقهای و سیاسی وارد میکنند. معتبر نشان دادن فعالیتهای هستهای ایران و ایرانهراسی سرمایه ژئوپلیتیکی آنها در منطقه برای بازی آنهاست درحالی که اتفاقاً دیپلماسی ایران باید به سمتی برود که تا میتواند در این حوزه هم دیپلماسی رسانهای را تقویت کند و هم شفافیت ایجاد کند.
یکبار در دوره دولت دهم یا نهم پیشنهاد دادند که حاضریم تور سیاحتی برای سایتهای هستهای بگذاریم تا کشورهایی که علاقهمند هستند که در این مسیر حرکت کنند دانشمندانشان بیایند و تاسیسات هستهای ما را ببینند تا همکاری کنیم. ما معتقد هستیم در دوره معاصر کشورها نمیتوانند بدون داشتن تکنولوژیهای بهروز از جمله تکنولوژی هسته ای که در لبه علم جهان قرار دارد توسعه و رشد پیدا کنند.
مدیریت چنین تکنولوژیای بر مدیریت تولید مواد غذایی هم اثر دارد، چون سطح ایمنی استاندارد است و مانند اتومبیل نیست که بگوییم من پراید تولید میکنم یا بنز. وقتی وارد حوزه هستهای میشویم، استانداردها چه در ایران و چه در آمریکا و فرانسه باید رعایت شوند وگرنه تبدیل به یک تهدید خطرناک میشوند. لذا این هست که سطح مدیریت ملی را ارتقا میدهد و مدیریت هستهای تبدیل به پیشران میشود و می توانیم در داروهای هسته ای و کشاورزی و حتی صادرات مواد غذایی از این ظرفیت استفاده کنیم.
پس از پایان دوره مذاکرات تیم آقای جلیلی با ۵+۱ این مسئله مطرح شد که اگر آن روند ادامه می یافت تحریمها خود به خود بیاثر و حتی حذف میشد و این استناد به اظهار نظر برخی از مقامات آمریکایی بود. آیا به نظر شما مسیری که الان در حال طی شدن هست میتواند به بی اثر شدن تحریم ها منجر شود؟
ظهره وند: چنانچه ما بتوانیم همانطور که آقای رئیسی هم اشاره کردند، سفره مردم و مسائل اقتصاد ملی را به مسئله برجام گره نزنیم، تحریم ها برای ما به فرصت تبدیل می شوند؛ چون تحریمها نشان میدهند که دشمن ما یعنی آمریکا به چه بخشی از نقاط ضعف ما پی برده و روی آن سرمایه گذاری میکند و باید آن نقطه ضعف را به قوت تبدیل کنیم که برای مثال بنزین یک نمونه آن است. اما اگر وارد بازی طرف مقابل شدیم، نهتنها نقاط ضعف ما از بین نمیرود، بلکه اتفاقاً وارداتمان بیشتر میشود و این اتفاق در دوره آقای روحانی افتاد و صنعت داخلی ما فشل شد.
اما نکته کلیدی این است که باید مسائلمان را در حوزه سطوح ملی و مالی و پولی و تعرفههای گمرکی و آمایش سرزمینی متناسب با الزامات ساختاری و پارادایمیمان حل کنیم.
اگر نتوانیم شیوههای تاسیسی و ابتکاری به خرج بدهیم، در تله بازی غرب خواهیم افتاد و باید مزیت نسبی مان را ارتقا بدهیم. قبل از فتنه سال ۸۸ آقای برژینسکی که الان جهان را ترک کرده، عنوان میکرد که دیگر تحریم اثر ندارد و باید به سمت تعادلهای بازدارندگی در منطقه برویم و این خیلی مهم بود. اما وقتی آن فتنه راه افتاد و کلید خورد، آمریکاییها و خانم هیلاری کلینتون را متوجه کرد که میتوان روی این پروژه سرمایهگذاری کرد و برجام هم آمریکاییها را تشویق کرد که می توان این کار را انجام داد. اگر آن چهار بند FATF را که میخواستند امضا کنند، امضا میکردند ایران قفل میشد.
FATF مشکل ما را حل نمیکرد بلکه مشکلات را بر ما رسوب می داد چون ما متاثر از تحریمهای اولیه و ثانویه آمریکاییها هستیم که نه به برجام ربطی دارد و نه بهFATF و هیچ سازمان بین المللی. یک تصمیم ملی داخلی ایالات متحده آمریکا برای ایران است تا تحریمها را موثر بکنند.
** سیاستهای ابتکاری و تاسیسی به خرج ندهیم در تله غرب میافتیم
به نظرم دولت آقای رئیسی میتواند با توجه به ظرفیتهای داخلی و روی دست گرفتن اقدامات ابتکاری و تاسیسی جلو برود و اگر در مدل بازی غرب جلو برویم فرجامی نداریم. باید در مسائل سیاست پولی ابتکاری به خرج بدهیم و برای مثال خود من طرح هایی دارم که کل معادلات غربیها را به هم میریزد. ما در پارادایم تفکر انقلابی و ولایی جنگ تحمیلی را اداره میکردیم و غرب نمیتوانست این شیوه جنگ را هضم کند و الان جنگ اقتصادی هست و شیوه کنونیمان را هم باید عوض کنیم.
اینکه همان مدل لیبرالیستی کشور را اداره میکنیم و کشور را با همان نظام بانکی غربی و فاسدتر از آن انجام دهیم و نظام شهریمان هم همان مدل است، نمی تواند ما را به سرانجام مناسبی برساند. اگر به این مسئله برگردیم و رویکردهای انقلابی که عامل نگرانی لیبرالیسم شده است را روی دست بگیریم، خواهیم دید که لیبرالیستها به سمت تعامل در چارچوب بازدارندگی میآیند. ما قرار نیست غرب را نابود کنیم و اجازه می دهیم که غرب ما را نابود کند و ما باید مدل خودمان را تاسیس کنیم.
وزارت امور خارجه در این راستا چه مأموریتها و وظایف را میتواند چه در حوزه کشورهای همسایه و چه کشورهایی چون روسیه و چین ایفا کند؟
ظهره وند: به اعتقاد من دستگاه سیاست خارجی یک دستگاه کلیدی و ملی است و باید قفل روابط ما با محیط خارج را این کلید باز کند و دریچه تعامل و نگاه ما به بیرون است.
ضمن اینکه ما می توانیم ظرفیتهایی را در بیرون شکار و به داخل منتقل کنیم و فرصتها را در آنجا ببینیم و احیا و مدیریت کنیم و تهدیدات را رصد کرده و با آن مقابله کنیم. اگر دستگاه سیاست خارجی ما به عنوان یک نهاد ملی عمل کند و رویکردهای جریانی متوقف شود (که متأسفانه در دوره اصلاحات و اعتدال بسیار جناحی قضیه را جلو بردند) میتوان به نتایج بهتری دست یافت.
** دیپلماسی در میدان معنا میدهد
این را هم نباید فراموش کنیم که دیپلماسی در میدان معنا میدهد و دیپلماسی بیرون از میدان نوعی توهم و چیزی فرمالیستی و شکلی است و هیچ تأثیری ندارد که یک بخش کار خود را بکند و وزارت خارجه نیز کار خود را انجام دهد. وزارت خارجه باید نقش مدیریت پیشران را در سیاست خارجی داشته باشد و نمیشود حوزه بندی کرد و با مسئله، بخشی برخورد کرد. سیاست خارجه یک کل یکپارچه هست و مدیریتش هم باید یکپارچگی را با نیروهای متعهد و مومن و هوشیار و بصیر و آگاه و با تجربه حفظ کند. اگر این مجموعه مأموریتش را خوب انجام بدهد بسیاری از مشکلات ما حل می شود.
دنیا ۵ با ۶ کشور نیست و ما بیش از ۱۹۰ کشور داریم و نباید فراموش کنیم که ظرفیت ژئوپلیتیکی ما بسیار بالا هست و ظرفیت اقتصادی ما و سهم اقتصاد ما در اقتصاد بین الملل قابل مقایسه با بسیاری از کشورها نیست. اینجا اقتصاد باید پیشرفت کند.
ظرفیت ژئوپلیتیکی آمریکاییها بسیار پایین است ولی ظرفیت اقتصادیشان در محیط بینالملل بالاست و حدود ۴۵ درصد GDP جهان را دارند. لذا آنها تلاش میکنند که ظرفیت ژئوپلیتیکیشان را بالا بیاورند و باید ظرفیت ژئوپلتیکی ما کمک کند تا ظرفیت اقتصادی ما بالا بیاید. ما کمتر از 2.5 درصد GDP جهان را داریم اما ظرفیت ژئوپلیتیکی ما بسیار بیشتر از چین و خیلی بیشتر از روسیه است. روسیه با اتکا به ظرفیت ژئوپلیتیکی ما وارد سوریه شد و در همین افغانستان ظرفیت ژئوپلیتیکی ما بالاتر از روسیه و چین است ولی آنها دنبال بحث های اقتصادی هستند.
ما باید اینها را با هم تراز کنیم و اقتصاد ما در تراز ظرفیت ژئوپولیتیکی ما بالا بیاید و این در ابتدا به ساکن میتواند در محیط پیرامونی ما شکل بگیرد و تقویت شود و در دوردست ها و اروپا نیست. بیش از ۱۵ کشور در محیط پیرامونی خودمان داریم که بیش از یک تریلیون دلار تجارت دارند و سوال اینکه ما چه سهمی از این میزان تجارت داریم؟ شاید کل ظرفیت ما ۳۰ میلیارد دلار بوده که نصف آن واردات و نصف دیگر صادرات است که رقم بسیار ناچیزی است.
برای مثال ۲۵ تریلیون دلار GDP کشورهای حوزه شانگهای هست و این ۱۲ کشور حدود ۲۴ تریلیون دلار و درصد بالایی از جمعیت جهان و سطح وسیعی از خشکی های دنیا را در اختیار دارند و ما باید سهم مان را از این ظرفیت افزایش دهیم. این مسئله به سفارتخانههای ما و نقش دیپلماسی و وزارت امور خارجه وابسته است تا این تحرک را به خوبی ساماندهی و مدیریت کند و ارگانهای دیگر هم ذیل مدیریت وزارت امور خارجه حرکت کنند. وحدت فرماندهی و مدیریت شرط و لازمه پیروزی ما در حوزه سیاست خارجی است.
انتهای پیام/