به گزارش یولن به نقل از خراسان، در پاسخ به این سوال چند محور مهم قابل توجه است:
۱-تنظیم معقولانه انتظارات: شاید بتوان گفت نقطه کانونی سیاستگذاری برای بازار سرمایه، پرهیز دولت و نهادهای ناظر از افتادن در هیجانات ناشی از جنگ بازار است. تجربیات بورسی در کشورهای دیگر که درگیر جنگ شده اند نظیر روسیه و اوکراین همین موضوع را نشان می دهد. در جریان جنگ این دو کشور، بورس مسکو ۲۰ روز و بورس اوکراین هم به میزان بیشتری تعطیل بود و پس از بازگشایی، بورس مسکو با ۲۰ و بورس اوکراین نیز با ۴۰ درصد کاهش مواجه شد. این در حالی است که بورس کشورمان همانطور که در بالا اشاره شد، حدود ۸ تا ۹ درصد افت شاخص داشته است که اگرچه مهم است، اما نباید انتظار غیرمعقولی از آن داشت.
۱-تنظیم معقولانه انتظارات: شاید بتوان گفت نقطه کانونی سیاستگذاری برای بازار سرمایه، پرهیز دولت و نهادهای ناظر از افتادن در هیجانات ناشی از جنگ بازار است. تجربیات بورسی در کشورهای دیگر که درگیر جنگ شده اند نظیر روسیه و اوکراین همین موضوع را نشان می دهد. در جریان جنگ این دو کشور، بورس مسکو ۲۰ روز و بورس اوکراین هم به میزان بیشتری تعطیل بود و پس از بازگشایی، بورس مسکو با ۲۰ و بورس اوکراین نیز با ۴۰ درصد کاهش مواجه شد. این در حالی است که بورس کشورمان همانطور که در بالا اشاره شد، حدود ۸ تا ۹ درصد افت شاخص داشته است که اگرچه مهم است، اما نباید انتظار غیرمعقولی از آن داشت.
۲-پرهیز از هرگونه اقدامات نمایشی و شتابزده: پذیرش شرایط پس از جنگ برای بورس، ایجاب می کند که از اقدامات شتابزده نیز برای درمان بورس اکیداً پرهیز شود. چه این که با وجود انتظارات به شدت منفی و البته تخلیه نشده، هرگونه ورود بی محابای دولت و حمایت های مالی به منزله تامین نقدینگی در نقطه ای غیرتعادلی برای سهامداران و هدررفتن منابع مالی دولت برای هدایت درست بازار به تعادل پایدار است. تجربه سقوط بزرگ بورس در سال ۱۳۹۹ نشان داد که اعلام های هیجان زده، اورژانسی و ناظر به حمایت مالی صرف، می تواند تا چه حد عکس کارکرد مورد انتظار خود عمل کند.
در آن سال دولت در شهریورماه اعلام کرد که با تزریق یک درصد از منابع صندوق توسعه ملی از بازار حمایت کرد. وعده ای که با بی اعتمادی بازار به شکست و بی اعتمادی بیشتر انجامید. در واقع باید گفت در شرایط حاضر، دولت، بهجای اینکه مثل آتشنشان، فقط به مهار آتش هیجان بپردازد، باید شبیه یک معمار، سازه اعتماد را از پایه بازسازی کند. این کار، نه با پولپاشی امکانپذیر است و نه با وعدههای بیسرانجام.
۳-اطلاع رسانی شفاف، نه سکوت سرد: بازار، خلأ داده و اطلاعات را با شایعه یا خبرهای نادرست پر می کند. درست مثل اتفاقی که روز گذشته افتاد. در شرایطی که در هفته اخیر، همه در انتظار خبر شفاف و دقیقی پیرامون تصمیم دولت بوده، اما با سکوت نسبی روبه رو شده اند، یکی از مراجع خبری در خبری اشتباه به نقل از مدنی زاده وزیر اقتصاد گفت که «بورس فعلاً به حمایت نیاز ندارد»؛ موضوعی که به سرعت در رسانه ها پیچید و موج دیگر و البته بی اساسی از نااطمینانی را در بازار به وجود آورد. این در حالی بود که وزارت اقتصاد این موضوع را تکذیب کرد. این وزارتخانه در اطلاعیه ای به نقل از وزیر اقتصاد بر ورود هوشمند برای حمایت از بازار تاکید و اعلام کرد: «در حال حاضر شرایط نااطمینانی بالایی در بازار سرمایه وجود دارد طبعا اقدامات سیاستگذاری ما هم نمیتواند قطعی بلکه باید مبتنی بر شرایط موجود باشد… ما فضا را به طور کامل رصد میکنیم و بهمحض آن که نیاز به ورود این بستهها احساس شود، اجرایی خواهند شد». با این حال در همان اطلاعیه همچنان خط ابهام دنبال شده و به نقل از وزیر اقتصاد گفته شده است: «از همان ابتدا، در کارگروههای اقتصادی دولت و به خصوص در داخل وزارت اقتصاد جلساتی بهمنظور تهیه بستههای حمایتی و برنامهریزی برای شرایط نااطمینانی موجود، تشکیل شد و بستههای اقتصاد کلان، شامل بستههای «بودجهای» و «خط اعتباری» بانک مرکزی و نظام بانکی تدوین شدند که پس از نهایی شدن در دولت، اعلام خواهد شد».
۴- حمایت هدفمند، نه کورکورانه: موضوعی که می توان آن را به عنوان یک راهبرد برای حمایت از بازار بیان کرد، این است که طبعاً صندوق توسعه بازار و صندوق تثبیت، ابزارهایی هستند که در دورههای پرنوسان میتوانند نقش ضربهگیر ایفا کنند. اما اگر این منابع بدون هدف وارد بازار شوند و به خرید سهام شرکتهای ضعیف یا صفهای فروش کوچک اختصاص یابند، فقط صورت مسئله پاک شده است. بنابراین دولت باید اولویت را به سهامهای بنیادی، صنایع صادراتمحور و شرکتهای با تراز مالی قوی بدهد. برای نمونه، در همین هفته گذشته، نمادهایی مانند فولاد، فملی و شستا در فشار فروش قرار گرفتند؛ در حالی که این شرکتها از نظر سودآوری، نسبت به بسیاری از نمادهای کوچک وضعیت بهتری دارند. حمایت هدفمند از این گروهها میتواند نشانهای از عقلانیت سیاستگذار باشد.
۵- تقویت کانال های اعتماد سهامداران: هیچ چیز مانند اقدامات اعتمادساز نمی تواند در برابر موج هیجانی بورس موثر واقع شود. بازار زمانی به سیاستگذار اعتماد میکند که مطمئن باشد تصمیمگیران منافع شخصی در بازار ندارند. بررسیهای صورتگرفته در دورههای قبل نشان داده که برخی نهادهای وابسته، با داشتن اطلاعات نهانی یا توانایی فشار بر قیمتها، رفتار غیرشفاف داشتهاند. ایجاد سامانهای برای افشای معاملات حقوقیها، پیگیری شفافسازی نقش صندوقها و انتشار گزارشهای هفتگی از مداخلات حمایتی، میتواند نشانهای از اراده برای اصلاح ساختار باشد.
در مجموع باید گفت بازار سرمایه ایران، در دورانی که با رکود اقتصادی، نرخ بالای سود بانکی و سیاستهای متغیر اقتصادی روبه روست، بیش از هر زمان دیگری به حمایت نیاز دارد؛ اما نه از جنس چک سفید. بلکه باید با «پایهریزی اعتماد» آغاز کرد، سپس با «تخصیص دقیق منابع» ادامه داد و در نهایت با «اصلاح ساختار نظارتی» به نتیجه رسید.
23302