اجتماعی

بی‌حاصلیِ ناب؛ جایی که زندگی نفس می‌کشد

بی‌حاصلیِ ناب؛ جایی که زندگی نفس می‌کشد

بهره‌وری در ابتدا ابزاری بود برای بهتر زیستن، اما به‌تدریج بدل شد به خطِ مرزی که انسان را به دو نیمه‌ی قابل قبول و غیرقابل قبول تقسیم می‌کند. هرچه زودتر، بیشتر و سریع‌تر کار کن! این فرمان‌ها در لایه‌های ذهن‌مان رسوخ کرده‌اند. حتی زمانی که دست‌ها بی‌کارند، افکارمان باز هم بی‌قرارِ تولید کردنند: “چرا بیشتر تلاش نکردم؟ چرا امروز چیزی نیافریدم؟” ذهن به سکانس‌هایی از روزمان خیره می‌شود و سعی می‌کند همه‌چیز را به عدد و نتیجه برساند. اما چه بر سر لحظاتی می‌آید که فقط می‌توانستیم “باشیم”؟ چه شد که بودن، آرام و بی‌صدا، گناه‌آلود شد؟

در فرهنگ بهره‌وری، حتی استراحت هم باید در خدمت چیزی باشد. کتاب‌خواندن برای ارتقاء فردی، سفر برای تجربه‌اندوزی، مدیتیشن برای افزایش کارایی ذهن‌؛ هیچ چیز نمی‌تواند صرفاً برای خودش وجود داشته باشد. استراحتی که محصولی نداشته باشد، زائد است. وقتی در روز تعطیل می‌خوابیم یا فقط به پرواز ابرها خیره می‌شویم، صدای وجدان‌مان را می‌شنویم که زمزمه می‌کند: “وقتت را تلف کردی.”

اما مگر نه اینکه انسان در سکوت به بلوغ می‌رسد؟ مگر نه اینکه در خالی‌ترین لحظات، ذهن به سفرهایی می‌رود که هرگز با تعجیل و کارِ بی‌وقفه آغاز نمی‌شوند؟ تاریخ هنر و اندیشه‌ها گواهی می‌دهد که بسیاری از بزرگترین کشف‌ها در لحظه‌هایی زاده شدند که هیچ برنامه‌ای برای آن نبود. ساعت‌هایی که ذهن آزاد بود تا به بیراهه بزند، تا معلق شود میان تخیل و تاریکی.

ما انسان‌های امروز، از دست‌دادن بهره‌وری را به مثابه از دست‌دادن خویش می‌بینیم. گویی اگر روزی دست‌هایمان چیزی نسازند و ذهن‌مان به جایی نرسد، ارزشی نخواهیم داشت. این فشار، بارها ما را از خودمان دور کرده. ما فراموش می‌کنیم که لذت، آسودگی و خلوت هم بخشی از زیستن است. درختان در هر بهار جوانه نمی‌زنند که برای ما میوه بدهند. رودها نمی‌جوشند که برق تولید کنند. جهان از همان ابتدا آموخته بود که لحظه‌هایی برای سکوت، رکود و استراحت لازم است.

فرهنگ بهره‌وری برای ما قفسی ساخته است از جنس ساعت‌ها و وظایف. می‌خواهیم تمام عمر را بهینه کنیم، اما در پایان چه چیز نصیب‌مان خواهد شد؟ شاید باید آموخت که گاهی بی‌حاصل بودن، تنها راهِ حقیقیِ زیستن است. آن‌جا که به صدای باد گوش می‌سپاریم، دست‌ها را از کار می‌کشیم و به جایی نمی‌رویم‌؛ تنها می‌نشینیم و به یاد می‌آوریم که زندگی از ابتدا، بیش از آنکه تولید کند، در لحظه‌ها جریان داشته است. باید گاهی به طبیعتِ خود بازگشت‌: به سکوت، به آهستگی، به بی‌حاصلیِ ناب.

۴۷۲۳۲

مجله خبری یولن

دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا