بیلانِ کار شهرداران بلایِ جان شهروندان

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، سهراب صمدی حکاک فعال فرهنگی و رسانهای مشهد و دارای مدرک کارشناس ارشد مدیریت تحول در یادداشتی نوشت:
متأسفانه در ساختار ذهنی ما ایرانیان از خرد و کلان، از مدیرانی که وظیفه سنگین هدایت و رهبری سازمانهای مؤثر و کلان را بر عهدهدارند تا زندگی شخصی همواره گرایش بهنوعی سادهسازی مسائل پیچیده وجود دارد. مطرح کردن راهحلهای پروژه محور و سادهانگارانه در چارچوب تفکر خطی به معضلات پیچیده، چندلایه و تلاش برای حلوفصل مسائل شهری با اجرای پروژههای متعدد، نمونه کاریکاتور گونه این نوع نگاه است که متأسفانه هماکنون بهترین نوع تبلیغ و شعار شهرداران مبتنی بر پروژه محوری است که مثلاً با پیگیری انجام فلان پروژه سعی بر خودنمایی دارند که به نحوی ضعفهای عملکردی و ساختاری را کمرنگ جلوه دهند بهطورکلی در جامعه کوتاهمدت ایران برای مدیران و مردمان بسیار دلنشین است که عملکردها را با پروژهها نقد کنند.
اما نباید غافل شد که چه بسیار شیرینیهای کوتاهمدتی که تلخی بلندمدت را در پیدارند، این مدل پروژه محوری منجر به حاکم شدن “مدیریت فرغونی” در شهرداریهاست اداره فرغونی زمانی رخ میدهد که همه امور با بودن مدیر، حرکت یافته و وابسته به راهبری وی است و فرد مدیر جایگزین سیستم مدیریت میشود این عارضه فراگیر بهطورکلی حاصل مدیریت و برنامهریزی از بالا به پایین بهجای مدیریت از پایین به بالا، بیثباتی در مدیریت شهری، بیمسئولیتی و بیبرنامگی و تأکید بر بهینهسازی بخشی بهجای نگرش سیستمی، تکیهبر پروژه محوری بهجای برنامه محوری (تأکید بر جنبههای رشد شهری بهجای توسعه شهری)، تکیه بیشازحد بر ویژگیها و دیدگاههای فردی شهردار (فرد محوری بهجای اداره محوری)، چند پارچگی مدیریت و تصمیمگیری درونسازمانی و بین سازمانی بهصورت جزیرهای، عدم شفافیت و پاسخگویی و فقدان حسابرسی و اطلاعرسانی و بیتوجهی به آموزش شهروندان، مدیران و کارکنان نهادهای خدمات رسان شهری است و همین فقدان نگاه برنامه محور، سبب شده است تا جایگاه شهرداریها در کشور ما از یکنهاد اجتماعی مقتدر که میبایست در قامت یک حکومت محلی وظایف و مسئولیتهای متعدد اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی، اقتصادی و عمرانی را دنبال کنند تا حد یک پیمانکار و بنگاه اقتصادی تنزل پیداکرده که وظایفی جز احداث پل، تقاطع غیر همسطح، جمعآوری زباله، صدور پروانه و نهایتاً مدیریت کالبدی شهر را بیشتر بر عهده ندارند.
این در حالی است که شهرها بهعنوان یک سیستم پیچیده و زنده حائز هویت اقتصادی، اجتماعی و کالبدی یکپارچهای هستند که مؤلفههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی در آنها نقش دارد و توسعه پایدار آنها بهعنوان یک فرآیند، لازمه بهبود و پیشرفت درزمینهٔ های مختلف، تنها در سایه برنامهریزی اتفاق میافتد و برخلاف نگاه رایج، مدیریت شهری، مدیریت پروژههای شهری نیست.
شهر را نمیتوان به مجموعهای از پروژهها فروکاست. آنچه شخصیت و هویت شهر را شکل میدهد بافت اجتماعی، زیستمحیطی، اقتصادی، فرهنگی و کالبدی شهر است آری، مدیریت امور شهری، آنهم در شرایط کنونی وظیفهای بسیار دشوار است که پایانی در آن متصور نمیتوان شد و بههیچعنوان تعریف پروژههای موضعی و موضوعی کوتاهمدت برای هر بخش و ناحیه آن، اولویت اصلی آن نمیتواند باشد بلکه ازآنجاکه مهمترین هدف مدیریت شهری، توسعه پایدار شهرهاست حتماً و قطعاً برنامه محوری اولویت اول مجموعه مدیریت شهری باید باشد و با بالا بردن فهم مدیریت شهری نگاه برنامه محوری در شهر حاکم گردد نه پروژه محوری، برنامه محوری ضمن هموار کردن مسیر حرکت مدیریت شهری از انحراف مسیر در این حوزه که ناشی از اعمال سلایق شخصی است جلوگیری میکند.
در شهرِ برنامه محور، تصمیمات مبتنی بر فرد نیست و سیستم تابع برنامهای است که بر اساس شاخصهای علمی و فنی استاندارد، تنظیمشده و قابل ارزیابی است این یعنی شهر دستخوش تصمیمگیریهای فردی و موردی قرار نمیگیرد یعنی نفی مدیریت فرغونی، بله باید رویکرد سیستمی به برنامهریزی و مدیریت شهر در دستور کار قرار گیرد راهبردها مسیر رسیدن به اهداف هستند و پروژهها وقتی توجیه دارند که در مسیر راهبردها و در جهت تأمین اهداف کلان باشند چراکه در سالهای اخیر رشد و گسترش سریع شهرنشینی و افزایش شتابان جمعیت شهری مشکلات بیشماری را برای شهرها به وجود آوردهاند.
ازجمله تخریب محیطزیست شهری، عدم دسترسی مناسب شهروندان به خدمات شهری، وجود کاربریهای شهری ناسازگار با سایر کاربریها، فقدان عدالت اجتماعی و… لذا لزوم توجه به برنامهریزی و مدیریت شهری و برنامه محوری بیشازپیش واجب مینماید بهطوریکه در برنامهها، جنبههای مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اکولوژیکی و مدیریتی، مرور و در گام دوم پروژهها در جهت راهبرد توسعه پایدار و کاهش مشکلات شهری و بهرهبرداری صحیح از منابع، عدالت اجتماعی و بهتبع آن ارتقاء کیفیت زندگی شهری تعریف شوند.
این مهم در صورتی به وجود میآید که نسخه جدیدی برای اداره شهر ارائه شود زیرا شیوههای گذشته هیچکدام برای برونرفت از معضلهای امروز این شهر کارساز نخواهد بود، توجه شود که شیوه نوین درصدد نفی پروژه نیست بلکه طبیعتاً در آینده هم ضروری است که کارهای عمرانی در شهر انجام شود و انواع پروژهها در بستر شهر تعریف و اجرا شوند.
اما نکته مهم این است که پروژههای شهری را با چه هدفی و در مسیر کدام راهبرد برای تحقق چه چشماندازی تعریف و اجرا میکنیم؟ منابع مالی اجرای آنها چگونه تأمین میشود؟ و از همه مهمتر دیالوگ آنها با شهر و اثرات مستقیم و غیرمستقیمی که بر شهر میگذارند را چگونه تحلیل و مدیریت میکنیم دراینبین تذکر این نکته که شورا و مدیران آینده شهر، معیار ارزیابی عملکرد خود را به پروژههایی که در شهر اجرا خواهند کرد گره نزنند و افکار عمومی هم به این بلوغ برسد که معیار موفقیت و توفیق مدیران شهر الزاماً با تعداد و حجم پروژههایی که اجرا نمودهاند، سنجیده نمیشود الزامی است و با توجه به اینکه حجم عظیمی از منابع شهر، سالیانه به طراحی و اجرای پروژهها اختصاص مییابد، اصلاح ذهنیت مدیران و تصمیم گیران و از همه مهمتر شهروندان بسیار ضروری است و باید به واقعیتهای پیچیده توجه کنیم و سعی نکنیم با نگاه سادهانگارانه، بهصورت خطی برای حل مسائل پیچیدهی شهر پروژههایی تعریف کنیم که در آینده تأثیرات منفی آنها بر اثرات مثبتی که در اهداف اولیه در نظر گرفتهشده است پیشی گیرد.
لذا مهمترین توصیه به شورا و مدیران آینده شهر آنهم در شرایطی که منابع مالی محدودی پیش روست و متأسفانه بخشی از منابع مالی آینده شهر هم بهصورت انواع تعهدات مختلف پیشفروش شده است، خاموش کردن عطش پروژه محوری در شهرداری است.
شهروندان باید بدانند عملکرد شهردار آینده را با تعداد و حجم پروژههای عمرانی که اجرا کرده نباید سنجید بلکه اصلاح رویهها، بازمعماری ساختارها و ترمیم تشکیلات در راستای شفافسازی و منابع پایدار درآمدی و البته استفاده بهینه از منابع محدود برای اجرای پروژهها را باید مورد قضاوت قرارداد؛ پروژههای عمرانی و غیر عمرانی نیازند و باید اجرا شوند کسی منکر این نیست. آنچه ما کم داریم رها کردن خود از بار روانی ارزیابی موفقیت مدیریت شهر بر اساس پروژههاست.
باید این نگاه را بشکنیم و مردم را تدریجاً از نگاه کوتاهمدت به پروژهها به سمت اهداف بلندمدت اصلاح رویهها و اقدامات پایهای سوق دهیم مشهد نیازمند نسخهای جدید برای اداره است در این نسخه جدید باید نگرش جهان شهری به مشهد غالب شود.
همچنین در این نسخه جدید باید هدفگذاریها و شاخص برنامهریزی بر شاخصها و تراز جهانی نظیر سنجش کیفیت زندگی استوار شود شاخصهای کیفیت زندگی در ۱۳ مؤلفه و ۱۳۰ شاخص ارزیابی میشود و هدف، تأمین آسایش و آرامش شهروندان است بعضی از این مؤلفهها مانند دسترسی به خدمات، وضعیت کسبوکار و رونق اقتصادی شهر، کیفیت مسکن، کیفیت معابر، میزان دسترسی به فرصتهای تفریحی و فراغتی و … میباشد که در همه کشورها از وظیفههای ذاتی مدیریت شهری است و باید برای تحقق آن در مشهد چارهاندیشی کرد و البته تأکید بر سه رویکرد در نسخه جدید اداره شهر را باید حتماً در نظر گرفت نخست باید نگرش جهان شهری به کلانشهر مشهد مقدس غالب شود.
دوم اینکه هدفگذاری برای پایتخت فرهنگی جهان اسلام، در تراز جهانی برمبنای سنجش شاخصهای کیفیت زندگی باشد و در پایان توسعهیافتگی فرهنگی اجتماعی محلات شهر با تأکید بر مفهوم حقوق شهروندی صورت پذیرد و از همه مهمتر باید برنامهریزی کنیم تا در قضاوت آینده، شورا و مدیران شهری را به خاطر حجم زیاد اقداماتی که میتوانستند بکنند و نکردند، پروژههایی که میتوانستند بسازند و نساختند و جوازهایی که میتوانستند صادر کنند و نکردند، تقدیر و ستایش کنیم.
انتهای پیام/ ۷۰۰۴۲