الهه جعفرزاده: در پی حملات اخیر به ایران، نگرانیها درباره پیامدهای جنگ بر محیطزیست کشور از سوی کنشگران و دوستداران محیطزیست بیش از پیش افزایش یافته است. جنگ با منحرف کردن توجه عمومی و تضعیف نظارتها، زمینهساز تخریب گسترده طبیعت و سوءاستفاده فرصتطلبان میشود.
عباس محمدی، کنشگر محیطزیست و مدیر انجمن دیدهبان کوهستان، در گفتوگو با یولن به بررسی این بحران و تأثیرات آن بر محیطزیست ایران پرداخته و با اشاره به نمونههایی مانند معدن کرومیت کهنوج، هشدار میدهد که جنگ میتواند به اعتماد عمومی و پایداری زیستمحیطی کشور آسیب جدی وارد کند.
انحراف اذهان از محیطزیست در سایه جنگ
جنگ، با ایجاد شرایط بحرانی، اولویتهای مردم را به حفظ جان و معیشت محدود میکند. محمدی با استناد به هرم نیازهای مازلو توضیح میدهد: «نیازهای اولیه مانند بقا و امنیت، در رأس دغدغههای انسانی قرار دارند و مسائلی مانند محیطزیست، فرهنگ و اجتماع به ردههای بعدی رانده میشوند. وقتی مردم درگیر حفظ جان و گذران زندگی باشند، توجه به حفاظت از محیطزیست به شدت کاهش مییابد. این انحراف اذهان، محیطزیست را که بستر حیات و پایداری هر جامعهای است، به حاشیه میراند.»
او تأکید میکند: «اگر فضای زیستی ما تخریب شود، دفاع از میهن و کیان کشور نیز معنایی نخواهد داشت. این انحراف توجه، نهتنها نظارت مردمی، آموزشهای داوطلبانه و اعتراضات مدنی را کاهش میدهد، بلکه فرصت را برای دولتهای ناکارآمد و افراد فرصتطلب فراهم میکند تا با توجیه شرایط جنگی، به برداشت بیرویه منابع طبیعی و آلودهسازی محیطزیست بپردازند.»
سوءاستفاده از شرایط جنگی و تشدید فساد
در شرایط جنگی، نظارت بر فساد اداری کاهش مییابد و این امر به دستگاههای دولتی و افراد سودجو امکان میدهد تا با توجیه شرایط اضطراری، مشغول برداشت بیرویه منابع طبیعی و آلودهسازی محیطزیست شوند.
طبق گفته محمدی، این وضعیت منجر به صدور مجوزهای غیرمسئولانه برای فعالیتهایی مانند معدنکاری میشود که تخریب گستردهای به دنبال دارد و این روند نهتنها به محیطزیست آسیب میزند، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای حکومتی را نیز تضعیف میکند؛ امری که در شرایط کنونی برای کشور خطرناک است.
او به نمونههایی هم در سطح جهانی اشاره میکند: «اسرائیل بیش از یک سال و نیم است که باریکه غزه را با بمباران زیر و رو کرده و انباشت زبالهها، مواد شیمیایی و گازهای خطرناک، این منطقه را به محیطی غیرقابل زیست تبدیل کرده است.»
مدیر انجمن دیدهبان کوهستان معتقد است که در ایران نیز گروههای سودجو از فضای جنگی برای کمرنگ جلوه دادن تخریب محیطزیست استفاده میکنند، که این امر به ضرر کشاورزان، باغداران و دامپروران تمام میشود و محیطزیست را بهصورت جبرانناپذیری تخریب میکند.
معدن کرومیت کهنوج؛ نماد تخریب و سرکوب
یکی از نمونههای بارز تخریب محیطزیست در ایران، فعالیت معدن کرومیت در منطقه کهنوج، واقع در جنوب استان کرمان است. این منطقه که از محرومترین نقاط کشور محسوب میشود، با چالشهای جدی در منابع آب و معیشت روبهروست. معدن کرومیت کهنوج، در فاصلهای کمتر از ۵۰۰ متر از خانههای مسکونی روستای دهکهان، نهتنها پوشش گیاهی و منابع آب را نابود کرده، بلکه با تولید غبار حاوی مواد سرطانزا، سلامت ساکنان را تهدید میکند.
سهم معادن در تولید ناخالص داخلی ایران تنها یک درصد است، اما دستکم ۵ درصد از خاک کشور را به شدت تخریب کرده است.
محمدی توضیح میدهد: «غبار ناشی از معدن، حاوی هگزاوالان کرومیت – مادهای سرطانزا، سلامت ساکنان را تهدید میکند و تحقیقات کارشناسان رسمی دادگستری نیز بیماریهای ریوی و خشک شدن باغهای میوه منطقه را تأیید کرده است. مردم کهنوج بارها با بستن جادهها به فعالیت این معدن اعتراض کردهاند، اما چندی پیش، پس از صدور مجوز جدید برای ازسرگیری فعالیت معدن [که دو سه سال تعطیل بود]، با اعتراضات برخورد شد و چند نفر بازداشت شدند. همچنین ساکنان بارها به خشک شدن درختان میوه، آلودگی زمینهای کشاورزی و بیماریهای ریوی ناشی از غبار معدن اعتراض کردهاند، اما پاسخ آنها فقط سرکوب بوده است.»
او هشدار میدهد: «این برخورد در منطقهای محروم، اعتماد عمومی به دستگاههای حکومتی را تضعیف میکند و در شرایط حساس کنونی، میتواند به کاهش همبستگی ملی منجر شود.»
تخریب گسترده طبیعت در برابر درآمد ناچیز/ «حراج خاک کشور» به نفع سرمایهداران
به گفته محمدی، معدنکاری در ایران، بهویژه معادن روباز، به «حراج خاک کشور» تبدیل شده است. او با استناد به آمارها تأکید میکند: «سهم معادن در تولید ناخالص داخلی ایران تنها یک درصد است، اما دستکم ۵ درصد از خاک کشور را به شدت تخریب کرده و با احتساب کاوشهای معدنی، این رقم ممکن است به ۳۰ درصد برسد. این تخریب شامل نابودی پوشش گیاهی، منابع آب و خاک و ایجاد بیابانهایی غیرقابل احیاست که حتی پس از قرنها بازسازی نمیشوند.»
او نمونههایی مانند کوهستان کرکس در اصفهان، کوهستان شاهوار در شاهرود، منطقه چلاو در مازندران و معادن شن و ماسه را مثال میزند که رودخانهها و اکوسیستمهای محلی را نابود کردهاند؛ و اضافه میکند: «معدنی که برای دو هکتار مجوز دارد، گاه ۳۰ هکتار را تخریب میکند و باطلههای آن، که ارزش اقتصادی ندارند، مناطق اطراف را نیز آلوده میکند. این در حالی است که درآمد معادن ناپایدار و محدود به چند دهه است، اما خاک تخریبشده میتوانست برای همیشه منبع آب، علوفه و جاذبه گردشگری باشد.»
«رضایت مردم، پشتوانه ثبات کشور است»/ لزوم توقف فعالیتهای مخرب محیطزیستی
به باور این کنشگر محیطزیست، دولت و دستگاههای قضایی باید با توقف فعالیتهایی، مانند معدن کهنوج، که نارضایتی عمیق مردمی را به دنبال دارد، به حفظ منابع طبیعی و جلب رضایت مردم اولویت دهند.
او تأکید میکند: «در کشورهای پیشرفته، پروژههای صنعتی مانند پالایشگاهها یا نیروگاهها تنها با رضایت اکثریت مردم منطقه اجرا میشوند و پیوست اجتماعی برای آنها الزامی است. در مقابل، در ایران، فقدان این پیوستها و برخورد با اعتراضات، نارضایتیهای گستردهای ایجاد کرده است. در شرایطی که کشور با درگیریهای نظامی روبهروست، رضایت مردم و ایجاد ثروت پایدار، پشتوانه اصلی ثبات کشور است. برخورد با مردم محروم کهنوج و نادیده گرفتن سلامت و معیشت آنها، پیامدهای خطرناکی برای اعتماد عمومی خواهد داشت.»
عباس محمدی خاطرنشان میکند که فعالیت معادنی مانند کهنوج، که درآمد ناپایداری برای چند دهه تولید میکنند اما منابع طبیعی و معیشت پایدار مردم را برای همیشه از بین میبرند، نهتنها توجیه اقتصادی ندارد، بلکه از نظر اجتماعی نیز زیانبار است. توقف اینگونه پروژهها و توجه به خواست مردم، بهویژه در مناطق محروم مانند کهنوج، میتواند به بازسازی اعتماد عمومی و تقویت همبستگی ملی کمک کند، زیرا مردم احساس میکنند که حاکمیت در کنار آنهاست، نه در مقابلشان.
۴۷۲۳۲