خراسان جنوبی

خانه‌های خاموش روستایی

به گزارش خبرنگار یولن از بیرجند، کوچه‌های خاکی آب و جارو شده و خاکسترهای آتشی که سپیده صبح، اسفند با سلام و صلوات فراوان روی آن دود می‌شد از بهترین خاطره‌هایی است که روستایی شهرنشین به یاد دارد. این کار را هم مادربزرگ ها انجام می‌دادند زیرا درآمیختن بوی نم و هوای پاک و لطیف روستا با بوی اسفند فراموش نشدنی‌ترین چیزی است که از کوچه خانه مادر بزرگ در روستا به یاد مانده است.

صبح وقتی به مدرسه می‌رفت چون مدرسه‌اش در انتهای روستا و در کنار جاده قرار داشت از مسیر خانه مادربزرگ عبور می‌کرد و بوی اسفند و کوچه آب و جارو شده شادی‌اش را دوچندان می‌کرد و اگر مادربزرگ روی سکوی گلی جلوی در نشسته بود خوشحالیش مضاعف می‌شد زیرا به طور حتم مادربزرگ از خوراکی‌هایی که در جیب داشت در کیف مدرسه‌اش می‌ریخت.

هنوز مزه «قیسی‌های» زردآلو و میوه‌های خشک دیگر را زیر دندان‌هایش حس می‌کند. سال‌ها بود که توفیق نداشت به روستا سری بزند یک روز این توفیق حاصل شد و راهی روستا شد تنها جایی که بیشتر از همه دوست داشت ببیند خانه مادر بزرگ بود دل تو دلش نبود اما حالا که می‌رفت مطمئن بود که به خاطر نبود مادربزرگ دیگر از کوچه آب و جاور شده، بوی اسفند وخوراکی‌ها و میوه‌های خشک شده و از همه مهم‌تر غذاهای خوشمزه محلی خبری نیست زیرا مادربزرگ چند سال است که دیگر در خانه حضور ندارد و در خانه فرزندانش در شهر زندگی می‌کند.

خانه مادربزرگ در میدان مرکزی و اصلی روستا واقع شده که درختی کهنسال که در اصطلاح محلی به آن پشخو (نارون چتری) می‌گویند سایه بالای سر قنات است کمی از آب خنک و شیرین قنات می‌نوشد و خدا را شکر می‌کند که هنوز این قنات زنده و مانند گذشته پر آب است.

راهی خانه مادربزرگ می‌شود همانطور که از قبل پیش‌بینی کرده بود مشخص است که کوچه خانه مادربزرگ چند سال آب و جارو نشده است. هنوز همان در چوبی با قفل زردرنگ عبور رهگذران را به تماشا می‌نشیند. هرچه یادش می‌آید مادربزرگ با همان قفل در چوبی خانه‌اش را محکم می‌کرد.

سکویی جلوی خانه هم جایگاه استراحت مادربزرگ و زنان همسایه بود که عصرها روی این سکو می‌نشستند تا از آنچه که در طول روزبر آن‌ها گذشته حرف بزنند و یا از احوال دیگر اهالی باخبر شوند، این سکو هنوز هم ثابت و پابرجاست.

دلش می‌گیرد و یاد سال‌هایی می‌افتد که او کوبه در را می‌کوبید و مادربزرگ با روی گشاده که انگار دنیا را به او داده‌اند در را به رویش می‌گشود. از دالان قدیمی و سرپوشیده وارد خانه می‌شود و خاک غربت بر سر و روی خانه مادربزرگ نشسته هر چند غبار کهنگی و فرسودگی را می‌توان در جای جای خانه مادربزرگ دید اما احساس آرامش عجیبی دارد این خانه کاهگلی و قدیمی.

خانه‌ای دوطبقه

خانه مادر بزرگ دو طبقه است یعنی همه خانه‌های قدیمی روستا به این سبک ساخته شده زیرا در گذشته که ترسال بود و از خشکسالی‌ها خبری نبود همه روستاییان گاو و گوسفند و کشت و کار داشتند و طبقه پایین خانه مختص آغل دام، کاهدان، مطبخ، پستو و کارگاه‌های قالی‌بافی و طبقه بالا هم نشیمن بود.

چقدر خدا بیامرز پدربزرگ خانه را با ستون‌های قوی و محکم از خشت و گل و با سقف‌های چوبی ساخته است که بعد از گذشت حدود ۶۰ سال هنوز مانند گذشته‌اش پابرجا و محکم است.

همانند گذشته دره‌های چوبی قدیمی کوچک آغل‌های دام خانه مادربزرگ بسته است کاش می‌شد مثل گذشته صدای بع بع بره و بزغاله‌های کوچک را از پشت این درهای چوبی که با کلون محکم می‌شد، شنید.

درهای آغل را که باز می‌کنی سبدهای چوبی و جیری که در آن برای دام یونجه می‌ریختند وسط آن افتاده است حتی ظرفی که برای آب دادن به دام استفاده می‌شد هم در گوشه‌ای از آغل جا خوش کرده است.

مطبخ سرد

مطبخ خانه مادربزرگ هم که در آن نان‌های گرمو تنوری پخته می‌شد به هیزم دان تبدیل شده زیرا در سال‌هایی که مادربزرگ پیر شده بود و نمی‌توانست نان بپزد هرچه هیزم خشک جمع می‌کرده در گوشه‌ای از آن تلنبار کرده است.

سری به «دکان » یا همان کارگاه قالی‌بافی خانه مادربزرگ می‌زند. در این اتاق یا همان کارگاه بسیار قدیمی است و دستگاه قالی‌بافی آن هم چوبی است. شومینه یا اجاقی که مادربزرگ هم روی آن غذا می‌پخته و هم آتش برای کرسی آماده می‌کرده وهم بخاری برای زمستان‌های  سرد و برفی قدیم بود پابرجاست حتی یک قابلمه که پشت آن به طور کامل سیاه است روی اجاق قرار دارد و انبری که با آن آتش‌ها را جابه جا می‌کردند در کنار آن است. کاش می‌شد یک آبگوشت آتشی روی این اجاق به یاد آبگوشت‌های لذیذ و خوشمزه مادربزرگ درست کرد.

دو «پستو »

خانه مادربزرگ دو پستو  هم دارد که چون سرد و به طور کامل تاریک بود در یکی میوه‌هایی مثل انگور و هندوانه و… برای استفاده در فصول دیگر نگهداری می‌شد و دیگری هم انبار نگهداری گندم و آرد در «کندوک» و «پیشاوه »بود.

هنوز تعدادی «کندوک » در این پستو به همراه «انبان» که از پوست گوسفند تهیه می‌شده وجود دارد زیرا نگهداری آرد و گندم در این وسایل باعث می‌شده تا دیرتر کهنه و دچار آفت شود.

در اطراف کارگاه قالی‌بافی و طاقچه‌ها وسایل قدیمی مانند «چراغ موشی» که با روغن منداب روشن می‌شده و چراغ توری، چراغ‌های نفتی و قدیمی و وسایل کشاورزی پدر بزرگ مانند آساک، ماله، بیل، تبر و غیره هنوز دیده می‌شود. دل کندن از فضای این اتاق قدیمی با همه خاطره‌هایش سخت است.

بالاخانه

پشت بام، ایوان و خانه‌های همسایه مادربزرگ هم از خاک یا همان کاهگلی است. در دو طرف سالن دو اتاق با درهای چوبی و قدیمی قرار دارد که یکی نشیمن و دیگری مهمان خانه است.

در خانه نشیمن تشکی که مادر بزرگ روی آن می‌خوابید و یا می‌نشست و به اصطلاح جایگاهش بود در بالای خانه پهن است و فرش‌های خانه هم همان قالی‌های دست بافی است که مادر بزرگ با پدربزرگ و بچه‌هایش بافته است. اطراف اتاق هم بالش‌های گلدوزی شده و لوله‌ای قدیمی چیده شده است هنوز پرده‌های قدیمی در اطراف خانه و جلوی طاقچه‌ها نصب است.

لب طاقی‌های گلدوزی شده

طاقچه هم با لب طاقی‌های گلدوزی شده مادربزرگ تزئین شده و مانند قدیم هر کدام از طاقچه‌ها جایگاهی دارد. در یکی قرآن قدیمی پدربزرگ و رادیوی قدیمی، دیگری استکان‌ها و سماور نفتی جای دارد، یک طاقچه هم جایگاه ظرف و ظروف است که هر کدام از این وسایل هم با پوشش‌های دست‌دوز و قدیمی برای این که گرد و خاک نگیرد پوشانده شده است. چراغ گردسوز یا لمپا، فانوس یا چراغ دستی هم در همان جایگاه همیشگی‌اش یعنی یکی از طاقچه‌ها قرار دارد.

خانه نشیمن مادربزرگ در کنارش یک پستو و یابه اصطلاح یک خانه «پیشو » هم دارد که انباری خوراکی‌ها و وسایل قدیمی مادربزرگ است. در این خانه صندوقچه‌های چوبی و حلبی قدیمی مادربزرگ و تعداد زیادی وسیله مسی و قدیمی قرار دارد.

جالب این است که هر سال چند سر قند، چند کیسه برنج و غیره جدید می‌خرد و با مواد خوراکی قدیم جایگزین می‌کند. مادربزرگ آن قدر معتقد است که خمس و زکات همه اموالش را هم داده تا هر آنچه دارد تطهیر و پاک باشد.

وقتی در این خانه پاک و باصفا قدم می‌گذاری گویی به بهشت پا گذاشتی و دلت نمی‌خواهد از این خانه خشت وگلی قدیمی و باصفا بیرون بیایی. چقدر سکوت و آرامش این خانه‌ها خواستنی و بی‌نظیر است گویی پا به دنیایی می‌گذاری که در خیالات آن را تصور می‌کردی.

سری هم به مهمان خانه مادر بزرگ باید زد. قدیمی‌ها بهترین نقطه خانه را به میهمان اختصاص می‌دادند این خانه هم مانند خانه نشیمن است اما وسایلی که در طاقچه ها قرار دارد در خور و شان مهمان است به طوری که دیوارهای این خانه گچ شده و پرده‌ها و فرش‌هایی زیباتر از خانه نشیمن دارد.

پشتی‌های دستباف و گلدوزی شده هم دور تا دور خانه چیده شده حتی پرده‌ای که زیرچوب لباسی به دیوار میخ شده تاریخ گلدوزی روی آن قرار دارد ۱/ ۱۰ / ۴۴. خانه‌هایی مثل خانه مادربزرگ در روستا زیاد است اما متأسفانه در بیشتر این خانه‌ها از وجود افرادی که روشنایی بخش این خانه‌ها باشند خبری نیست و باید از این خانه به عنوان خانه‌های خاموش یاد کرد.

انتهای پیام/۳۶۳۵/ح


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا