روایت مادری که پدر هم هست، مردتر از مرد!
به گزارش خبرگزاری یولن از زنجان؛ زهرا رسولی: بوی شیرینی همه محل را پر کرده است و بدون اینکه آدرس را بدانم با همین بو به مقصد میرسم. انواع شیرینیها در ویترین چیده شده است، وارد که میشوم زنی میانسال لبخند به لب و با روپوش سفید به استقبالم میآید و به گرمی به قسمت پخت شیرینی دعوتم میکند، فضایش بزرگ نیست، اما صمیمی و شیرینی است، بوی شیرینیها حواس هر آدمی را پرت میکند، من هم مستثنی نیستم.
مصاحبه را از همینجا شروع میکنیم؛ لبخندی میزنم و میگویم، چه شغل شیرینی! نگاهی به من و سپس به شیرینیها میکند و با لبخند میگوید: گاهی شیرینیاش دلم را میزند!
این را میگوید و مصاحبهام با «ایلناز شاهمرادی» کارآفرین برتر آغاز میشود.
خانم شاهمرادی خودتان را معرفی میفرمایید؟
ایلناز شاهمرادی هستم، ۳۵ ساله، من یک مادرم.
میپرسم، فرزند دارید؟
بله، دو دختر دارم که یکی از آنها ۱۵ ساله و دیگری ۱۰ ساله است. شاید برای داشتن فرزندانی به این سن جوان باشم، اما در منطقهای که ما زندگی میکنیم، دختران زود ازدواج میکنند.
پس باید کار سختی داشته باشید با دو فرزند و اداره این کار که مسوؤلیت هم دارد؟
خب ببینید، هرکاری سختی خاص خودش را دارد، کار من هم همینطور است، اما خب به خاطر فرزندانم ادامه میدهم و قصد دارم کارم را گسترش دهم.
و همسرتان؟
لبخند از لبش میرود، غم تمام چشمش را میگیرد؛ من هم غمگین میشوم؛ چه تفاهم عجیبی، هیچ چیز زندگی ما شبیه هم نیست، اما من چرا او را عمیق درک میکنم.
عاشق شیرینی هستم، اما دیگر بوی شیرینی تازه توجهم را جلب نمیکند، مستقیم به چشمانش نگاه میکنم، از روزهای سختش که میگوید، بغض به سراغ هردویمان میآید، ناگهان هر دو لبخند میزنیم چه تفاهمی…
دوباره لبخند تصنعی میزند و میگوید: همسرم فوت کرده است، ۱۰ سال پیش فوت کرد، وقتی که دختر کوچکم ۱۱ ماه بیشتر نداشت و دختر بزرگم هم ۵ ساله بود، از آن روز همه مسؤولیت زندگیم به دوش من افتاد.
شوهرم را سالها پیش از دست دادم، در حالی که هیچ بنیه مالی نداشتیم و من با دو کودک در آن شرایط اقتصادی تنها ماندم، نمیدانستم چه کار کنم و از کجا شروع کنم؛ آینده فرزندانم از یک طرف و غم بیهمسر شدن هم از طرف دیگر روزگار شیرین ما را تلخ کرد.
برایم خیلی سخت بود، اما از آن زمان دیگر باید هم مسؤولیت مادری و هم پدری را به دوش میکشیدم. در اوایل فوت همسرم که کاری از دستم برنمیآمد، در خانه و کنار مادرم به پخت شیرینی خانگی مشغول شدم و سفارش پخت فتیر و شیرینی و کیک را قبول میکردم.
تصور کنید، زنی جوان و تنها بودم و هیچ پشتوانه مالی نداشتم، تمام زندگیام را با قرعههای خانگی و با قرض اداره میکردم، اما بازهم ادامه میدادم تا راهحلی برای مشکلاتم پیدا کنم و آنها را حل کنم.
با وجود این شرایط سخت، هیچگاه توکل به خدا و امید به آینده را از دست ندادم و همیشه به خاطر آینده فرزندانم این راه سخت را ادامه دادم و با یاری خداوند به نتیجه شیرینی هم رسیدم.
یعنی از قبل در شیرینیپزی مهارت داشتید؟
بله، در کنار مادرم چیزهایی یاد گرفته بودم و پس از فوت همسرم هم برای گذران زندگی خودم و فرزندانم در خانه مشغول به کار شدم.
پس این کارگاه را چطور راهاندازی کردید؟
ببینید، درست است که با پختن شیرینی خانگی، درآمد کمی داشتم اما پاسخگوی نیازها با این شرایط اقتصادی و تورم جامعه نبود و من ناچار بودم که درآمد بیشتری داشته باشم که در نهایت تصمیم گرفتم از طریق گرفتن وام کارم را گسترش دهم.
در ادامه با پیشنهاد مشاوران شغلی کمیته امداد در دورههای حرفهای شیرینیپزی شرکت کردم و گواهی پایان دوره را با موفقیت دریافت کردم. پس از آن کارهای مربوط به وام اشتغال را انجام دادم و در دو مرحله وام گرفتم و این مغازه را راهاندازی کردم.
با لبخند میگویم و پس از آن زندگی شیرین شد، درسته؟
لبخندی میزند و سری تکان میدهد و میگوید: نه اتفاقا.
چطور؟
ببینید شروع کار ما دقیقا مقارن با ایام کرونا بود، برای همین به خاطر توصیههایی که شده بود، مردم اصلا رغبتی برای خرید نداشتند و همین امر مشکلات زیادی برایم ایجاد کرد، یعنی من حتی ۱۰۰ هزار تومان فروش هم نداشتم.
شما فکر کنید، وام گرفتهاید، علاوه بر آن باید هزینههای زندگی را هم بپردازید، از طرفی فروش هم ندارید، در آن روزها چندین برابر سایر روزها کار کردم و تبلیغات زیادی برای کار کردم.
و توانستید موفق شوید؟
بله با روشهای مختلف تبلیغ، کار و محصولاتمان را معرفی کردیم، تا اینکه به یک شرایط پایدار رسیدیم.
در ادامه همین موضوع از جاهای مختلف سفارش میگرفتیم، اغلب مشتریان ما هم از روستاهای اطراف بودند که در همین راستا سفارشها را لیست میکردم و خودم به دست مشتری میرساندم.
در شهر هم کم کم مشتری جذب شد و وقتی کیفیت کار را دیدند، به مشتری دائمی تبدیل شدند و ما نیز کار را گسترش دادیم.
خب در حال حاضر چند نوع شیرینی پخت میکنید؟
۱۰ نوع شیرینی پخت میکنیم، یعنی انواع شیرینیهای خشک که اتفاقا مورد علاقه زنجانیها میباشد را در پخت میکنیم و رفته رفته به تنوع محصولات خود میافزاییم.
تولید و فروش باهم است، درسته؟
بله، به علت زیاد بودن هزینهها، فعلا هم پخت و هم فروش در یک مکان است که امیدوارم با توسعه کار این دو را از هم جدا کنم یا حداقل اینکه فضای بیشتری برای کارگاه اجاره کنم.
الان این کارگاه با چه مبلغ وام راهاندازی شده و چند نفر در آن مشغول به کارند؟
ببینید، من در دو مرحله از کمیته امداد وام گرفتم یکی برای شروع و یکی برای ادامه کار که سر جمع این دو وام ۸۰ میلیون تومان شد.
با توجه به محدودیت فضا سه نفر در این کارگاه مشغول هستیم، البته این فقط اشتغالزایی مستقیم کارگاه است، به صورت غیرمستقیم هم اشتغالزایی خوبی داشته است.
در کارگاه خودم خواهرم نیز کمک حالم است و با آموزشهایی که به وی دادم، در پخت شیرینیها کمکم میکند و در مواقعی که من حضور ندارم، پخت را به تنهایی انجام میدهد.
در ابتدای کار به همکاری مادرتان هم اشاره کردید؟
بله؛ همین الان هم مادرم کمک بسیاری به من میکنند، یعنی مادرم از همسایهها و آشنایانی که درخواست دارند، سفارش گرفته و من سفارشها را آماده میکنم.
حتی یک اقدام دیگر در استفاده از ظرفیت مادرم این است که از شیرینیهای پرفروش در یخچال مادر نگهداری میکنیم تا اگر کسی سفارشی داشت، منتظر نماند.
سفارشهای کلان هم دارید یا به صورت تکی فروش دارید؟
بله سفارشهای حجمی هم میپذیریم که اتفاقا در آن زمانها به صورت ساعتی از حضور افراد دیگری غیر از کسانی که در کارگاه مشغول هستند هم استفاده میکنیم.
پس یعنی اگر کارگاهتان توسعه پیدا کند، میتوانید به صورت ثابت از حضور آنها استفاده کنید؟
بله همینطور است، قطعا اگر بتوانم کارگاه را توسعه دهم، حداقل برای 10 نفر اشتغالزایی میشود و فروش هم بیشتر خواهد شد که امیدوارم بتوانم در بازه زمانی کمی اینکار را انجام دهم.
این را هم بگویم که یکی از برنامههایم، افزایش تعداد شیرینیهایی است که میپزیم، یعنی در حال حاضر بیشتر پخت شیرینی خشک را داریم، اما قصد داریم در حوزه پخت شیرینی تر هم اقدام کنیم که آنهم مشتریان خاص خود را دارد.
با این تعداد نفراتی که در کارگاه دارید، چند ساعت در روز کار میکنید؟
خب بیینید، کار ما تعطیلی ندارد، یعنی برای همه مناسبتها پخت داریم که مشتری را داشته باشیم و به صورت روزانه هم از ساعت ۹ صبح تا ۹ شب مشغول هستیم.
و چه میزان پخت دارید؟
میزان پخت ما مقدار مشخصی ندارد، چون در برخی از مناسبتها مشتری زیاد و در برخی هم کم است، اما خب به صورت متوسط روزانه ۴ ساعت پخت شیرینی در انواع مختلف داریم.
برای معرفی محصولاتتان از سایر ظرفیتها هم استفاده میکنید؟
بله ما از هر راهی برای معرفی کارمان استفاده میکنیم، یعنی قبل از کرونا که جشنواره برگزار میشد، با برپایی غرفه شیرینیهایمان را عرضه میکردیم که اتفاقا مشتری خوبی هم داشت.
با وجود توسعه کارتان باز هم به گذشته فکر میکنید؟
ببنیید حوادث تلخ گذشته جزئی از زندگی ماست، مهم این است که چطور بتوانیم از آنها استفاده خوبی بکنیم و تلخیها را به شیرینی تبدیل کنیم.
خود من زمانی تنها شدم که سن زیادی نداشتم و تجربهام هم کم بود، اما باید روی پای خودم میایستادم و زندگی دو کودک را که هم مادر و هم پدرشان بودم را تامین میکردم.
حالا زندگیمان به ثبات نسبی رسیده است، ما ۱۰ سال برای آن تلاش کردهایم، البته این را هم بگویم که مادرم مثل همیشه همراهیام کرده و کمک بسیاری به من کردند.
برنامهتان برای آینده چیست؟
خب کسی از آینده اطلاع ندارد، ولی امیدوارم بتوانم کارم را گسترش دهم، به فکر اجاره کارگاه بزرگتری هستم که از این طریق بتوانم برای افراد بیشتری اشتغالزایی کنم.
توصیه شما به خانمهایی که شرایطی مشابه شما را دارند، چیست؟
ببینید، زندگی هیچ وقت به بن بست نمیرسد، شاید در زمانهایی بسیار سخت باشد، اما باید تلاش کرد.
ببینید اگر من به عنوان یک زن توانستم با همین وام مستقل بشوم و روی پاهای خودم بایستم، پس خیلیهای دیگر هم میتوانند این کار را بکنند البته در صورتی که فرصت اشتغال برایشان پیش بیاید.
به خاطر همین میگویم که اگر یک سرمایه هرچند اندک در اختیار افرادی که چنین شرایطی دارند، قرار بگیرد، زندگیشان عوض میشود، «آنها فقط احتیاج به حمایت دارند».
خودتان بهتر میدانید، الان خیلیها مثل من نیاز به حمایت دارند، یعنی آدم پرتلاش زیاد است؛ آدمهایی که اگر سرمایه داشته باشند میتوانند کار کنند، پس باید حمایت شوند.
درست است، من در روزهایی که پشت سر گذاشتم خیلی سختی کشیدم، خیلی روزهای بدی را گذراندم، بعضی وقتها واقعا ناامید میشدم… اما الان مستقل هستم واقعا آرامش دارم، البته مشکلات و سختیها همچنان وجود دارد، اما من امید به آینده دارم و بیشتر از آنها همه انگیزه من ساختن آینده دو دخترم است که به عشق آنها دوباره از نو شروع کردم.
روال دریافت وامتان از کمیته امداد را برای خانمهایی که شاید آشنایی با این روال ندارند را میفرمایید؟
بله حتما، پرداخت وام اشتغالزایی مددجویان کمیته امداد، چند مرحله دارد؛ در مرحله اول فرد متقاضی از خدمات استعدادسنجی و مشاوره شغلی این نهاد بهرهمند میشود. در مرحله بعدی، او براساس نیازسنجی در دورههای آموزش فنی و مهارتی بهطور رایگان شرکت میکند.
پس از امکانسنجی و تهیه طرح توجیه فنی و اقتصادی طرح اشتغالزایی مددجو، تسهیلات اشتغالزایی با هدایت، نظارت و پشتیبانی کمیته امداد به فرد متقاضی پرداخت میشود.
بعد از راهاندازی کسبوکار هم تا زمانی که طرح اشتغال به خودکفایی کامل برسد کارشناسان فنی کمیته امداد بر نحوه فعالیت طرح نظارت دارند تا ضمن کمک به پایداری طرح از شکست طرح جلوگیری کنند.
طرحی که من به کمیته امداد ارائه کردم، مطابق با مهارتی بود که داشتم، پس افرادی که قصد اشتغالزایی دارند، بهتر است که با در نظر گرفتن مهارت خودشان اقدام کنند که طرحشان در میانه راه شکست نخورد.
این را میگوید و دوباره نگاهی به کارگاه پر از شیرینی میکند و میگوید؛ خانم بیینید، حمایت خیلی مهم است، امید خیلی مهم است، پشتکار خیلی مهم است و مهمتر از همه توکل بر خدا تمام کننده همه کارهاست.
این روایت نه تنها زنان سرپرست خانوار، بلکه دخترانی است که اکنون به تجرد قطعی رسیدهاند و بار زندگی شان را بر دوش میکشند. دخترانی که چند دهه از عمرشان سپری شده و نداشتن شغل و سرپناه، آینده آنان را به ابهام و تاریکی برده است.
هزینههای کمرشکن اجاره بها، چهره عبوس صاحبخانه برای عقب افتادن اجاره و غر زدنهای دخترش نخریدن لباس مورد علاقهاش از یک سو و نگاه های معنادار در و همسایه کمر طاقتش را خمانده است.
زنانی که دستان ظریف و انگشتان زنانهشان چند سالی است که دیگر لطافت سالهای جوانیشان را ندارد و حالا همه آرزوهای آنها در آینده فرزندانشان خلاصه شده است، آرزوهایی که میتواند با حمایت دستگاههای مسؤول به واقعیت بپیوندد و همچون خانم شاهمرادی تلخی حوادث گذشته به شیرینی تبدیل شود.
انتهای پیام/73005
2021-11-07 18:47:46