نگاهی به کتاب «قربانی شهریور»| صاحبخانه عزیز! مستأجر دشمن اجنبی نیست!

نگاهی به کتاب «قربانی شهریور»| صاحبخانه عزیز! مستأجر دشمن اجنبی نیست!
یولن ـ گروه کتاب و ادبیات: یزدان سلحشور در یادداشتی بر کتاب «قربانی شهریور» نوشته زهرا کاردانی، علاوه بر نقد و بررسی کتاب، مشاهدات خود را از بازار اجاره مسکن هم در این متن آورده که شیرین و خواندنی است و پیشنهاد میکنیم حتما آن را بخوانید:
کتابِ خوب، این روزها کم پیدا میشود؛ مثل آدمِ خوب که این روزها کم پیدا میشود! آنهایی که داستانخواناند الان حتماً یاد داستان محشر مری فلانر اوکانر نویسنده آمریکایی افتادهاند با نام «آدم خوب کم پیدا میشود!» او میگوید: «تلاش من بر این بوده تا به صورتی نیشدار به خوی بیرحم بشری ـ که از آن به عنوان یک نمونه عالی یاد میشود ـ بپردازم.»
اوکانر عمیقاً دارای احساسات مذهبی بود و در قرن بیستم کمتر میتوان نویسندهای چون او را با دغدغههای زاهدمآبانه سراغ گرفت. خُب اینجا که آمریکا نیست. باید یک فکری بکنیم که شبیه آنجا هم نشود!
«قربانی شهریور» یکی از این کتابهاست؛ با «ایهام» و اشارهای گذرا و استعاری به ماه شهریور که ماه امتحانات تجدیدی هم هست! شاید اغلب ما، زندگیمان، به نوعی مجموعهای از امتحانات تجدیدی است با قبولیهای اندک و رد شدنهای متوالی اقتصادی!
جلد کتاب «قربانی شهریور»
روایت هفدهم کتاب از زبان یک مشاور املاک ۶۸ ساله به نام عیسی پاکی است: «مستأجرها کف روی آباند. میآیند، قرارداد میبندند و میروند، حاجی حاجی مکه. مگر اینکه کارشان گره بیفتد؛ مثلا اگر صاحب خانه تیغ بگذارد بیخ گلوشان و زور خودشان بهش نرسد. آن وقت زنگ میزنند که «آقای پاکی، به صاحب خانه من بگو فیلان و بیسار.» آن وقت ما میشویم وکیل مدافعشان. همیشه هم آه و نفرینشان پشت سرماست. چرا؟ چون حق و حقوق خودشان را نمیدانند. نمیدانند که هزینه تعمیرات جزئی خانه و وسایل مربوط به آن (مثل کولر) به عهده مالک است و نباید از جیب خرج کنند. به محض اینکه موتور کولر میسوزد یا کف پذیرایی دهن باز میکند، دست به جیب میشوند. کی میتواند پولهای خرج شده را از صاحب خانه بگیرد؟ حضرت فیل. بنگاهی توی نگاه مستأجرهمان حضرت فیل است. هر کار نشدنی را میشود انداخت گردنش و اگر نشد، نتوانست یا هرکدام از طرفین زیر بار نرفتند، مهر پدرسوختگی میخورد روی پیشانیاش.» درست حدس زدید! کتاب، روایتِ اجارهنشینی است با عنوان فرعی «خردهروایتهای اجارهنشینی»؛ نویسنده، خود نوشته است: «اجارهنشینی بستری است که همه ما به نوعی در آن زیستهایم. پیراهنی است که به نحوی هرکداممان لااقل یک بار لمسش کردهایم؛ اگر نپوشیده باشیم.»
برای خودِ من که از بچگی تا الان گرفتارش بودهام، کتاب جالبی است. حتی به ذهنم رسید که چرا خودم چنین کتابی را ننوشتم؟! متأسفم! فرصت از دست رفت و پرنده از قفس پرید! تا آنجایی که جستجویم در گوگل جواب داده، راوی، دو کتاب دیگر را هم در کارنامه دارد: «زن آقا» خاطرات سفر، حضور و زندگی با یک طلبه جوان که برای اولین بار به سفر تبلیغی رفته است. زن و شوهری طلبه همراه با فرزندانشان برای ایام ماه مبارک رمضان به نقطهای در جنوب ایران سفر میکنند. در این سفر علاوه بر مهربانی و مهماننوازی مردم تجربه و اتفاقاتی برایشان رقم میخورد که به پخته شدن آنها کمک میکند و «خیابان ۲۰۴؛ روایت یک فاجعه».
کاردانی در دومین اثر خود به سراغ ماجرای فاجعه منا رفته و تلاش کرده تا مثل یک گزارشگر، با گفتوگو با افراد مختلف که به نوعی در این ماجرا حضور داشتند، نمایی کلی از این ماجرا ارائه دهد و «قربانی شهریور»، تنها کتاب او تا الان، با روایتی منهای روایتِ ایدئولوژیک است؛ روایتی از دسته روایتهای هدفمند نشر جام جم.
کاردانی متولد ۲۱ آذر ۶۸ شهر مشهد و ساکن قم است که پس از فارغالتحصیلی در رشته گرافیک، تحصیلات حوزوی خود را در جامعه الزهرا ادامه داده. او سابقه همکاری با مجله راز، خانه خوبان، خیمه و روزنامه جام جم را هم در کارنامه ادبی دارد.
حُسن «قربانی شهریور» است که در گزارشنویسی و روایت، بیتعارف است؛ بنابراین مخاطبی را که انتخاب کرده ناراضی برنمیگرداند. بالاخره کسی که پول میدهد چنین کتابی را میخرد، باید برای نویسنده و امواتاش خدابیامرزی بگوید! به این دیالوگ توجه کنید: «بگذارید راحتتان کنم. هیچ مستأجری یک سالِ واقعی در یک خانه زندگی نمیکند. دو ماه از وقتِ تمام شدن قراردادش را به استرس زیاد شدن اجاره و گیر نیامدن خانه و سگدوزدن دنبال یک مورد جدید و مکافات اثاثکشی میگذراند. به نظرم بیانصافی است اگر این مرحله جزیی از زندگی انسان حساب شود.»
درست نوشته اما درستتر میتوانست بنویسد! اجارهنشینی در بهترین حالتش هم، یک ماه اولش، جمع و جور کردن اثاث و کنار آمدن با محیط جدید است و در بدترین حالتش، از همان بستن قرارداد اجاره، استرسِ این است که یک سال بعد چه کنم؟! مخصوصاً در این اوضاع و احوال تازه که پشتِ بام اجاره میدهند یا دو خانواده با هم یک واحد کوچک را اجاره میکنند!
چند روز قبل داشتم ویترین دستنویس و تایپیِ بنگاهها را گذرا دید میزدم، دیدم صاحب یک بنگاه، دستنویس نوشته «صاحبخونههای عزیز! در دو سال اخیر ارزش خونهتون سه برابر شده! نوشِ جونتون! اما درآمد مستأجر که سه برابر نشده! منصف باشین، مستأجر، هموطن شماس؛ دشمنِ اجنبی نیس!»
نرفتم داخل که ببینم کسی هم به این نوشته توجه کرده یا نه؟ اما نرخهای روی شیشه، با بقیه جاها فرقی نداشت! کتاب (با «تاریخچه مختصر اجارهنشینی») حاوی ۲۲ روایت است، درباره پدیدهای که روزگاری در همین پایتختِ ایران به آن میگفتند «خوشنشینی»؛ الان باید اسمش را چه بگذاریم؟
انتهای پیام/