فرهنگ و هنر

غرب‌زدگان داخلی دوست ندارند محبوبشان را شکست‌خورده ببینند

غرب‌زدگان داخلی دوست ندارند محبوبشان را شکست‌خورده ببینند

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه یولن، فرهنگ‌ها در مواجه با یکدیگر دچار یک‌سری اثرپذیری‌ها و اثرگذاری‌ها می‌شوند. گاهی این تغییرات موجب تکامل یک فرهنگ می‌شود و به بقای آن کمک شایانی می‌کند، گاهی هم تحولات یک فرهنگ به کلی آن را عوض می‌‌کند و از نو با جهت‌گیری‌ جدید ساخته می‌شود.

در این راستا با امیر سیاهپوش، عضو هیأت علمی دانشگاه معارف اسلامی گفت‌وگویی در رابطه با نوع مواجهه ایرانیان با غرب و اثرپذیری فرهنگ ایرانی از فرهنگ مغرب‌زمین انجام دادسم که در ادامه بخش‌های مهم این مصاحبه را می‌خوانید.

اولین ملاقات‌ها

وی در ابتدا در مورد اولین ملاقات‌ ایرانیان با فرهنگ غربی و ارزش‌های آن گفت: بر خلاف آنچه که در تصور خیلی از مردم و حتی خواص است، اولین برخورد ایرانیان با فرهنگ غرب در دوره قاجاریه نیست، بلکه نخستین مواجهه جدی فرهنگی در زمان صفویه و زندیه اتفاق افتاد. برای درک بهتر این مسأله که ما در ابتدا واکنشمان نسبت به غرب چه بود و این نوع رویکرد در مرور زمان چه تغییراتی پیدا کرد باید دانست که مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بر نوع تعامل ما به شدت مؤثر است. ما در آن دوران از لحاظ از نظر فرهنگ، آموزش، بهداشت و قدرت سیاسی در سطح مناسبی هستیم و ثروت عمومی مردم و اقتصاد و معاششان هم در حد مطلوب است بنابراین ما موضعی برابر با غرب داریم، و حتی در مواردی ما برتری‌هایی را دارا هستیم. هرچند گستره روابط ما با اروپا در زمان صفویه به گستردگی روابطمان با قاجار نیست؛ اما ارتباطات اولیه شکل می‌گیرد و ایرانیان با غرب و دستاورهایش آشنایی پیدا می‌کنند. در عصر صفویه به دلیل قدرت سیاسی و اقتصادی و وضعیت خوب رفاهی مردم، ما نه تنها در تعامل فرهنگی با غرب دچار انفعال نیستیم بلکه نوعی بی‌اعتنایی به فرهنگ غرب دیده می‌شود.

او گفت: «جان فوران» محقق پرکار مغرب‌زمین، ایرانیان دوران صفویه را مردمانی توصیف می‌کند که خوب می‌پوشند، خوب می‌خورند و از رفاه و سطح بهداشت خوبی برخوردار هستند (این وضعیت شهر ۵۰۰ هزار نفری اصفهان پایتخت صفویه است). طبیعتاً در چنین شرایطی که از درون خود کشور ارکان اجتماعی و اقتصادی یک جامعه استحکام خوبی را دارا است، در مواجهه فرهنگی ذوب  نمی‌شود. حدود ۲۰۰ سال بعد یکی از سیاحان اروپایی به ایران می‌آید و وضعیت اصفهان را اینطور توصیف می‌کند که: «هرچه سر می‌چرخاندیم ویرانی و خرابی بود.» یعنی ۲۰۰ سال بعد از صفویه و در عصر قاجار که انتظار می‌رود وضع مردم بهتر از قبل شده باشد، ما شاهد رکود نه، بلکه یک خرابی بزرگ در سطح اجتماع هستیم.

سیاهپوش گفت: در چنین حالتی که در مقیاس و دید اولیه، تمدن غرب و فرنگ اروپایی از برتری‌هایی برخوردار است، دیگر نوع رویکرد به مغرب زمین از سر موضع برابر یا بعضاً برتر نیست، بلکه تقلیدی و منفعل است. البته باید گفت که همه آشنایان با مظاهر تمدن جدید غرب چنین رویکردی را نداشتند و امثال سید جمال‌الدین اسدآبادی، مشکل را در غربزدگی و استعمار غرب می‌دانند و راه چاره را در بازگشت به دین و اسلام تلقی می‌کنند. اما روایت و مواجهه غالب ایرانیان نسبت به غرب در زمان قاجار، همان رویکرد ذلیلانه و مقهورانه تقلیدی است. رویکردی که آخوندزاده‌ها، ملکم خان‌ها و… پیش گرفتند.

پیشرفت، در گرو جدایی دین در عرصه‌های اجتماع

وی افزود: در این روایت غرب‌زده، آنان راز شکوفایی صنعتی و اقتصادی اروپاییان را در کنار گذاشتن دین و مذهب در عرصه سیاست و اجتماع می‌دانند. غرب از زمانی که دین و اصول آن در اجتماع و تصمیمات سیاسی را کنار گذاشت به ترقی رسید و ما هم باید همین شیوه را پیشه کنیم. اولین نتیجه این مواجهه با غرب، تنگ شدن عرصه بر دین و متدینین و ایجاد یک سیاست و سلطنت وابسته است.

تمدنی مبتنی بر قوه شهوت

عضو هیأت علمی دانشگاه معارف گفت: در کنار خودباختگی اجتماعی ایرانیان در مواجهه با اقتصاد و صنعت غربی، عامل دیگری که موجب شد برخی ایرانیان هرچه بیشتر جذب فرهنگ غربی شوند بنیان‌های انسان‌شناختی فرهنگ غربی است. موضوعی که باید بدان توجه کرد این است که اساساً تمدن غرب از جذابیت‌هایی برخوردار است که برخی افراد از هر صنف و فرهنگی به سمت آن گرایش پیدا می‌کنند. بنای تمدن غرب انسان و شهوت درونی اوست، رشد اقتصادی و فرهنگ آن هم در راستای همین موضوع پیگیری می‌شود، در چنین بنایی طبیعتاً انسان که در ذاتش شهوت و نفسانیت است به سمت چنین فرهنگی تحریض می شود. در مسأله غرب و غرب‌شناسی باید به سمت تبیین‌های انسان شناختی غرب رفت. متأسفانه ما دائما انگشت تأکید بر عوامل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گرایش به فرهنگ غرب گذاشته‌ایم  و کمتر به بنیان‌های انسان‌شناختی آن توجه داشتیم. در حال حاضر هم تمدن غرب اساسش تأکید بر شهوانیت انسان و مشغول کردنش به امور مختلف است. علت گرایش عده ای از ایرانیان به غرب در گذشته و حال همین موضوع بوده است.

دایه مهربان‌تر از مادر

وی افزود: می‌بینیم با وجود اینکه ایران پس از انقلاب اسلامی به گواه عالم و آدم در امور مختلفی به دستاوردهای بزرگی رسیده‌ است اما عده‌ای نمی‌خواهند آن را بپذیرند. درست است ما مشکلات فراوانی داریم، غرب هم مشکل دارد، اما مسأله این است گاهی غرب‌زدگان عصر حاضر اصلاً و ابدا دوست ندارند، محبوبشان (غرب) را شکست خورده و مقهور ببینند، حب‌الشی یعمی و یصم، آنان به هیچ‌وجه حاضر نیستند قبول کنند راه پیشرفت از درون است نه از بیرون، نمی‌پذیرند که الگوهای غربی در چند سال اخیر به بن است رسیده‌اند و به نوعی غرب با سیلی صورت خود را سرخ نگه داشته است.

سیاهپوش در مورد یکی دیگر از مؤلفه‌های اصلی انسان شناختی غرب گفت: انقطاع و احساس استغنای انسان از وحی از ویژگی‌های تمدن غربی است. در این رویکرد آدمی آزاد است که هرچه که می‌خواهد انجام دهد، هرچه را که صحیح می‌پندارد اعمال کند و کسی نباید برای انسان تعیین تکلیف کرده باشد. انسان‌گرایی غرب مرضی بود که عاشقان تجدد درصدد وارد کردن این بینش به ایران بودند.

وی افزود: با توجه به آنچه که گذشت ام المفاسد غرب همان انسانگرایی افراطی است و سایر ارکان این دیدگاه چون لیبرالیسم و لذت‌گرایی در ذیل آن قرار می‌گیرد. در این دید هر چه که در مقابل و در تضاد با منافع من باشد باید از بین رفته و کنار گذاشته شود.

انتهای پیام/


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا