اصفهان

مادر شهید شکرائیان فرزندش را نزد جوانان نصف‌جهان به امانت سپرد

به گزارش یولن از اصفهان، مردم نصف‌جهان روز پنجشنبه ۱۳ آبان‌ماه ۱۴۰۰ در آئین استقبال از خانواده «شهید حسین شکرائیان»،  از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه صنعتی اصفهان که به تازگی شناسایی شده، سنگ تمام گذاشتند و رسم مهمان نوازی  را برای مهمانان همدانی خود بجا آوردند.

خانواده شهید شکرائیان که از همدان به دیدار فرزند شهید خود آمده بودند، در آغوش گرم و قدرشناس مردم شهیدپرور اصفهان با شهید عزیز خود پس از ۳۹ سال فراق و بی خبری دیدار کردند، دیداری که از صحبت های همرزم شهید تا متبرک شدن به پرچم گنبد امام حسین (ع) ، حضرت عباس (ع) و امام رضا (ع) و نقاشی هنرمند اصفهانی از تصویر شهید را داشت.

غروب پنجشنبه و نم باران در بهشت شهدای گمنام خبر از فراق می‌داد اما این بار برای جوانان نصف‌جهان که نزدیک به ۱۵ سال، شهید حسین شکرائیان اگر چه گمنام  اما ماوایی برای زدودن روزمرگی‌ها و چراغ راه هدایت به‌سوی حقیقت مطلق است.

از آن سو مادری هم دلتنگ یوسف‌اش بود و این روزها،  پس از ۳۹ سال جدایی، پاره قلبش را در دانشگاه صنعتی اصفهان یافته است و می‌خواهد پیکر فرزندش را  در کنار خود، در همدان داشته باشد اما بغض در گلو و اشک جاری بر گونه مردم و به خصوص جوانان اصفهانی فریاد میزند که تاب این فراق را ندارند و نمی‌توانند از او دل بکنند  اما مادر علی‌رغم درخواست‌های مکرر، حرف دلش را میزند، دلی که به تازگی تسکین پیدا کرده است.  

اما در یک چشم به هم زدنی، امید وصال جایش را به غم فراق در دل جوانان نصف‌جهان می‌دهد، هنگامی که نقاشی بانوی هنرمند از تصویر شهید، میهمان‌ناخوانده چشمان مادر و پدر می‌شود، شنیدن صحبت‌ها و درخواست این هنرمند، رضایت را بر قلب و زبان مادر و پدر می‌نشاند تا پیکر فرزند شهیدشان در بهشت شهدای گمنام دانشگاه صنعتی اصفهان بماند و مأوا و مأمن دلدادگان شهدا در این دانشگاه باشد و این شهید را امانتی در بین خواهران و برادران ایمانی‌اش خواندند.

 

مادر شهید از ۳۹ سال چشم‌انتظاری می‌گوید: هر زمان که شهدا را شناسایی و تشییع می‌کردند از بنیاد شهید پرس و جو می‌کردم شاید حسین من نیز پیدا شود، اما هر بار ناامید می‌شدم  و در آن لحظه  به یاد وصیت نامه حسین می‌افتادم که توصیه داشت در مواقع سختی و ناامیدی به حضرت زهرا(س) متوسل شوم که این امر من را آرام می‌کرد، هنگامی که در حرم امام رضا (ع) خبر شناسایی پسرم را شنیدم، خداوند را شکر کردم که به ۳۹ سال چشم انتظاری من و پدرش پایان داد. از علاقه مادری‌ام گذشتم تا هموطنانم در مقابل دشمن سر خم نکنند

از محمدحسین‌اش بیشتر برایمان می‌گوید: او  مجالس مذهبی علاقه داشت و به حجاب خواهرانش دقت می‌کرد و من عزیزم را به جبهه حق علیه باطل فرستادم و از علاقه مادری‌ام گذشتم تا اجازه ندهم یک وجب از خاک سرزمین‌مان به دست دشمن بیفتد و  یا دشمن چادری از سر هم وطنانم پایین نکشد و هم وطنانم در مقابل دشمن سر خم نکنند.  من ۳۹ سال در بی‌خبری از او به سر بردم و نمی‌دانستم او شنونده نجواهای اهل علم است و این دلگرمی بزرگی است که پسرم در این سال‌ها غریب و تنها نبوده است  و همچون زمان حیاتش دوست داشته تا در محیط علمی بماند.

کسی از او انتظار تشکر ندارد اما آنقدر متواضع و بزرگوار است که  از طرف حسین‌اش، از دانشجویان، اساتید و کارکنان دانشگاه که میزبان خوبی برای پسرش بودند تشکر می‌کند.

و اینگونه فراق ۴۰ ساله به وصال تبدیل می‌شود و مادر و پدری از چشم‌انتظاری در می‌آیند.

انتهای پیام/۶۳۱۰۶/آ/


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا