مردم بازیچه نیستند که به آنها بگویند بین نظامالدین موسوی و ثابتی، یکی را انتخاب کنید/ مسوولان وزارت کشور بگویند در چه صورت انتخابات، غیر حماسی میشود
مردم بازیچه نیستند که به آنها بگویند بین نظامالدین موسوی و ثابتی، یکی را انتخاب کنید/ مسوولان وزارت کشور بگویند در چه صورت انتخابات، غیر حماسی میشود
با پایان دور دوم انتخابات مجلس در روز جمعه، عملا پرونده انتخابات سال۱۴۰۲ بسته شد. مشارکت پایین مردم در این انتخابات را زمانی که در کنار مشارکت ۴۲درصدی دور اول میگذاریم، معانی خاصی به ذهن متبادر میشود. شما به عنوان یک تحلیلگر مسائل سیاسی چه برداشتی از این انتخابات و آمارهای برآمده از آن داشتید؟
واقعیت آن است که مانند بسیاری از مردم ایران، اخبار انتخابات (دور اول و دور دوم) را دنبال نمیکردم. به هر حال ترکیب افراد و گروههایی که وارد مجلس شدهاند با کمی بالا و پایین از قبل مشخص بود و رقابت به معنای واقعی در انتخابات وجود نداشت. حتی برخی معتقدند در یک چنین وضعیتی نیاز به برگزاری انتخابات در دور دوم نبود و با قرعهکشی و پالام، پولوم، پیلیش هم میشد از بین این افراد که همگی از یک جریان سیاسی رادیکال بودند، تعدادی را راهی بهارستان کرد. اما بهطور کلی زمانی که شما از من میپرسید تحلیل شما از انتخابات چیست؟ احساس میکنم اطلاق عنوان انتخابات به چنین مکانیسمی، ضایع کردن مفهوم بلند انتخابات، جمهوریت و دموکراسی است.
از شما میپرسم مردم چه انتخابی میتوانستند بکنند؟ قبلا گفتم مردم به ۲ چیز شک دارند. نخست اینکه افرادی که به عنوان کاندیدا معرفی میشوند، آیا میتوانند رقابتی را میان همه نگرشها، رویکردها و دیدگاههای موجود در جامعه نمایندگی کنند. در واقع آیا مردم میتوانند بپذیرند در بین این ترکیب متکثر که از فیلترهای شورای نگهبان عبور کردهاند، اندیشهها و تفکرات و ارادههای جامعه ایران، بازتاب دارد؟
شما بفرمایید آیا نمایندگی دارند؟ آیا ردصلاحیتها باعث شده تا مردم بتوانند نمایندگان واقعی خود را در انتخابات یافته و به آنها رای دهند؟
اگر از من بپرسید، میگویم، با گذشت ۳۲ سال از تثبیت امر نظارت استصوابی به معنای احراز صلاحیت کاندیداها توسط اعضای شورای نگهبان و هیاتهای نظارت و… هنوز تفسیر درستی در خصوص نسبت انتخابات و این نوع نظارتها ارایه نشده است. این رویکرد نظارتی، مفهوم انتخابات را زایل کرده است. این یک چالش ۳۲ ساله است، کار به جایی رسیده که دیگر بسیاری از اصولگرایان هم رویشان نمیشود، عنوان انتخابات را برای این نوع خالصسازی برگزینند. مردم بازیچه نیستند که به آنها گفته شود ای مردم بیایید، بین نظامالدین موسوی و امیرحسین ثابتی، یکی را انتخاب کنید! جمهوریت نظام، دستاورد مهمی است که برای تحقق آن تلاشهای بسیاری شده است. برخی تصمیمات جمهوریت نظام را با چالش مواجه کرده و آن را از درون خالی میکند. جمهوری یعنی حاکمیت مردم بر مردم، اما شرایط ردصلاحیتها به گونهای شده که به انتخاب شورای نگهبان برای مردم بدل شده است. به خدا زشت است بیژن نوباوه که در مجلس نهم هم کاندیدا بود و نهایتا به دور دوم رفت، در آن زمان ۴۹۰هزار رای آورده است. همین فرد با گذشت ۱۲سال در دور دوم در تهران که پایگاه اصلی رای اصولگرایان هم محسوب میشود، ۲۴۰ هزار رای میآورد. یعنی کمتر از ۳درصد جامعه به ایشان رای میدهد. در واقع رای خودشان هم به نسبت دورههای قبل، علیرغم افزایش جمعیت کلی رایدهنده نصف شده است. بحث بسیار مهمی است، توجه کنید. یعنی فقط معترضان و مخالفان اقتدارگرایی و اصلاحطلبان و معتدلین و… صحنه انتخابات را ترک نکردهاند، بلکه طیفهای مذهبی و متدین و بنیادگرا و گروههای سمپات جناح راست هم حاضر به مشارکت در انتخابات نشدهاند.آنها هم احساس میکنند حضور یا عدم حضورشان تغییری ایجاد نمیکند.
فکر میکنم این مهمترین خروجی انتخابات سال ۱۴۰۲ چه در دور اول و چه در دور دوم باشد. یعنی پایگاه رای اصولگرایان هم با ریزش جدی مواجه شده است. این روند تغییر در خصوص مواجهه با مساله حجاب اجباری هم در طیفهای مذهبی جامعه قابل رویت است. این طیفهای طرفدار اصولگرایان هم مخالف برخوردهای سلبی بر سر موضوع حجاب و رویکردهای خالصسازانه در امر انتخابات هستند. بنابراین حاضر به همراهی با این سیاستگذاریهای حذفی نیستند. آیا درست متوجه شدم؟
این یک تئوری و نظریه نیست، اعداد و ارقام، هم در دور اول و هم در دور دوم انتخابات همین را به ما میگویند. شما تعداد آرای قالیباف به عنوان یکی از مهمترین لیدرهای جناح راست را با گذشته خودش مقایسه کنید. کاری به اینکه چهارم شده، پنجم شده یا اول شده ندارم. مطلق رای قالیباف را با رای دوره قبلی خودش، مقایسه کنید تا متوجه ریزش عجیب آرا در جبهه اصولگرایی شوید. این آمارها نشان میدهد حتی کسانی که در انتخابات قبلی به قالیباف و اصولگرایان رای داده بودند در این دوره احساس کردهاند حضورشان فایدهای ندارد و در انتخابات حضور پیدا نکردهاند. این روند یعنی از معنا تهی کردن اصل انتخابات. گروه اصلاحطلب سالهاست که درباره برآمدن یک چنین روزی هشدار داده بودند و امروز مانند روز برای همه هویدا شده است.لازم نیست جبهه اصلاحات بیانیه بدهد، آقای عباس عبدی در «اعتماد» یادداشت بنویسد و سایر تحلیلگران فریاد وا انتخاباتا سر دهند.دوستان کاری کردهاند که حتی طرفداران و حامیانشان هم به آن پشت کردهاند. ایکاش آقایان شورای نگهبان و شخص وزیر کشور به عنوان برگزار کننده انتخابات فرصتی در اختیار روزنامهنگاران و منتقدان قرار میدادند تا پرسشهای خود را طرح کنند.
البته وزارت کشور با اعتماد به نفس این انتخابات را به عنوان حماسه معرفی کرده و آن را مطلوب ارزیابی میکند.
از نظر آقای وحیدی حماسه است، شاید چون ایشان معنای حماسه را خالی کردن انتخابات از مشارکت مردم میداند. مسوولان وزارت کشوری که میبایست آخرین تحلیلها را در حوزه سیاسی کشور در اختیار داشته باشند، به انتخاباتی که در دوره اول پایتخت آن ۸۰ درصد شرکت نکردهاند و در دور دوم ۹۷درصد عدم مشارکت ثبت شده، حماسه میگویند! این انتخابات تمام شد و حماسهای از نظر دوستان خلق شد،ایکاش مسوولان وزارت کشور در مصاحبهای بیان کنند در چه صورت انتخابات، غیر حماسی خواهد شد. مثلا بیایند بگویند اگر ۹۹ درصد مشارکت نباشد، فاجعه است! یا ۹۸ درصد یا هر عدد دیگری! به هر حال باید جایی بین حماسه و فاجعه خط ممیزهای وجود داشته باشد. توجه بکنید، سردار وحیدی شخص کوچکی نیست از ۱/۱/۱ جمهوری اسلامی در مناصب مهم نظامی و راهبردی و امنیتی حضور داشته است. وحیدی مانند بسیاری از چهرههای دیگر دولت که ناگهان ظهور کردهاند، نیست. او روزمه دارد، سابقه دارد و فرد قابل اعتنایی است. وزیر دفاع بوده، فرمانده سپاه قدس بوده، در حوزههای مختلف اطلاعات سپاه نقش داشته و… آیا یک چنین چهرهای با این سابقه، رزومه و شمایل این طور باید واقعیت را کتمان کند. من حقیقتا به آقای وحیدی احترام میگذارم و حقیقتا هم به ایشان اعتراض دارم. معتقدم باید در گفتمانی که در مواجهه با مردم دارند تجدید نظر کنند.
۲۹۲۱۵
مجله خبری یولن