فرهنگ و هنر

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!

یولن ـ گروه حماسه و مقاومت: سیدنظام جلالی، سال ۱۳۵۹ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. پدرش کشاورز بود و زمانی که فهمید پسرش وارد سپاه شده، به او گفت: من، تو و برادرت را وقف انقلاب و سپاه کردم؛ پس من را نزد اهل بیت (ع) سربلند کنید. سیدنظام مسؤولیت‌های خطیری را در سپاه بر عهده داشت؛ از مسؤولیت طرح و عملیات سپاه دلیجان تا فرماندهی طرح و عملیات لشکر ۱۷ علی‌بن ابیطالب (ع).

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
سید نظام

۱۵ روز در محاصره کومله و دموکرات

شهید «سیدنظام جلالی» در سال ۱۳۶۰ به اتفاق ۱۲ تن از نیروهای سپاه عازم کردستان ‌شد. وقتی که آن‌ها آماده پاکسازی روستایی در کردستان شده بودند، در محاصره دموکرات و کومله قرار گرفتند. آب و غذا در محاصره تمام شده بود. آتش ضدانقلاب سنگین بود و آن‌ها مجروحان را در همان محل مداوا می‌کردند. تعدادی از نیروها به شهادت می‌رسند؛ تا اینکه سیدنظام و نیروهایش پس از توسل به اهل بیت (ع) می‌توانند شکافی بین دشمن ایجاد کنند و به پاکسازی روستا ادامه دهند.

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
سید نظام نفر وسط

هدیه‌ای که سیدنظام از رهبر انقلاب گرفت

شهید جلالی که از فرماندهان باهوش و ذکاوت سپاه بود، سال ۱۳۶۴ در اولین دوره آموزش ستاد فرماندهی (دافوس) که در دانشگاه امام حسین (ع)  برگزار ‌شد، شرکت کرد. او بعد از گذراندن ۷ ماه از این دوره توانست مقام دوم را کسب کند. بر همین اساس در اختتامیه دوره از رهبر معظم انقلاب اسلامی که در آن زمان رئیس جمهور بودند، لوح تقدیر و سکه هدیه گرفت. سیدنظام در همان لحظه از رهبر معظم انقلاب درخواست کرد تا سکه را با دستان مبارکشان به رزمندگان اهدا کنند.

شهید جلالی بعد از گذراندن دوره دافوس به همراه چند تن از دوستانش به سوریه و لبنان اعزام شد تا در مدت کوتاهی طرح‌های عملیاتی آن‌ها را نیز اصلاح کنند. اطلاعات و کارایی سیدنظام در حدی بود که سران کشور سوریه خواستار همکاری دائمی با او شدند. اما به دلیل نیاز کشور در شرایط جنگی، سیدنظام به کشور بازگشت و وارد عملیات‌های کربلای ۴ و ۵ شد و فرماندهی طرح و عملیات لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب (ع) را بر عهده گرفت.

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
سید نظام دومین نفر نشسته از سمت چپ

نفوذ تا ۵ متری دشمن

عملیات کربلای ۵ آخرین عملیاتی بود که سیدنظام در آن شرکت داشت. برای اجرای این عملیات، رزمندگان می‌خواستند جزیره بوارین را از تصرف عراقی‌ها درآورند و این کار مستلزم شناسایی دقیق از جزیره بوارین و موقعیت دشمن بود. سیدحسام جلالی درباره نحوه شناسایی منطقه توسط برادرشهیدش سیدنظام می‌گوید: ۲ روز قبل از فتح جزیره بوارین و چهار روز قبل از شهادت سیدنظام، در گمرک خرمشهر برادرم را دیدم. او سوار بر موتور تریلی به طرفم آمد. در حالی که تبسمی بر لب داشت، گفت: یک جایی بودم! پرسیدم: کجا؟ گفت: جزیره بوارین بودم و الان از آنجا می‌آیم.

گفتم: جزیره که دست عراقی‌هاست و تا به حال کسی از بچه‌ها ما نتوانسته وارد جزیره شود. تو چطوری رفتی؟ گفت: ۲ روز دیگر عملیات داریم و اطلاعاتی از دشمن نداشتیم. امروز صبح سوار بر موتور به طرف جزیره رفتم و بعد از خواندن آیه «وَجَعَلْنَا مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَیْنَاهُمْ فَهُمْ لَا یُبْصِرُونَ» وارد جزیره شدم. من از پنج متری کمین دشمن عبور کردم. آن‌ها مرا می‌دیدند، اما هیچ عکس العملی نشان نمی‌دادند. شرایط طوری بود که من در ۲ ساعت توانستم اطلاعات مربوط به سنگرهای گروهی و تجهیزات نظامی و تعداد نیروهای مستقر را جمع‌آوری کنم.

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
سید نظام اولین نفر از سمت راست

تأثیرگذارترین فرمانده در تصرف جزیره بوارین

شهید سیدنظام جلالی به واسطه شجاعتی که برای شناسایی از منطقه به خرج داد و اطلاعات دقیقی که به دست آورد، به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در فتح جزیره بوارین بود. چرا که رزمندگان توانستند با کمترین تلفات و حداقل نیرو جزیره بوارین را به تصرف خود درآورند.

بعد از فتح جزیره بوارین، شهید جلالی روز بیست و نهم دی ماه ۶۵ وقتی که برای شناسایی به جزیره ام‌الطویل رفته بود، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت می‌رسد و پیکرش به مدت یک ماه مفقود می‌ماند. با توجه به اینکه سیدنظام از فرماندهان طرح و عملیات بود، نگرانی‌هایی برای پیدا شدن سریع پیکر شهید وجود داشت که بعد از یک ماه پیکر سیدنظام پیدا شد و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای دلیجان آرام گرفت.

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
سیدنظام و فرزندش

شیرم حلالت، پدرت را روسفید کردی

معصومه قهاری، مادر شهید سیدنظام جلالی است که در سال ۱۳۹۸ به فرزند شهیدش پیوست. مادر شهید در یکی از خاطراتش در کتاب «یک ماه پنهان» گفته بود: خیلی دلتنگ پسرم بودم. تلفنی تماس گرفت و به او گفتم زود برگرد. سیدنظام گفت چشم مادرجان! به زودی برمی‌گردم. قول می‌دهم. چند روز بعد از این تماس پسرم شهید شد. یک ماه بعد از شهادتش برگشت. رفتم تا ببینمش و در کنارش نشستم. موی سر و انگشتانش کمکم کرد تا بشناسمش. اثری از آن صورت مظلوم و مهربانش نمانده بود. سرم را به طرفش بردم و در گوشش زمزمه کردم: شیرم حلالت، پدرت را روسفید کردی.

موتورسواری فرمانده شناسایی در دل دشمن/ از 2 متری‌شان رد شدم اما مرا ندیدند!
شهید سیدنظام جلالی

درباره شهید

شهید سیدنظام جلالی، اول خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در شهرستان دلیجان به دنیا آمد. پدرش سید یوسف، کشاورزی می‌کرد و مادرش معصومه نام داشت. او تا سوم متوسطه در رشته انسانی درس خواند. سال ۱۳۶۱ ‏ازدواج کرد. سیدنظام زمانی که در عملیات کردستان بود، فرزندش«مقداد» به دنیا آمد. عملیات کردستان به قدری حساس بود که او بعد از سه ماه توانست فرزندش را در آغوش بگیرد. این پاسدار انقلاب اسلامی بعد از حضور در عملیات‌های بدر، خیبر، والفجر ۸، کربلای یک و کربلای ۴ و ۵ در روز سه‌شنبه بیست و نهم دی ماه سال ۱۳۶۵ در سن ۲۳ سالگی با سمت فرمانده‏ واحد اطلاعات – عملیات لشکر ۱۷ به شهادت رسید. پدر این شهید که خسته از کار روزانه به منزل باز می‌گشت، بعد از شوک شنیدن خبر شهادت سیدنظام بیمار شد و بعد از گذراندن ۲۳ سال از عمر خود در بستر بیماری، به فرزند شهیدش پیوست.

انتهای پیام/


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا