اجتماعی

همراه با کارگران حفاری در تونل‌های زیرزمینی/ اینجا از دنیا بی‌خبریم!

حوزه شهری – یولن – سودابه رنجبر: اینجا محل حفاری تونل سیلابی و زیرزمینی بزرگراه فتح است. چنددقیقه‌ای را با کارگران، مسئول ایمنی، اپراتور دستگاه حفاری در تونل زیرزمینی بزرگراه فتح همراه ما باشید تا برایتان از چندوچون سختی کار کارگران و پیشرفت پروژه‌هایی که از چشم عامه مردم دورمانده است بگوییم. اول اینکه این پروژه با نظر «شرکت خاکریزاب» زیرمجموعه معاونت فنی و عمران شهرداری تهران، مسئولیت هدایت آب‌های سطحی و رودخانه‌ای و کنترل سیلاب شهر تهران را بر عهده‌دارند. کار این شرکت آن‌قدر اهمیت دارد که شهر تهران را از خطر سیلاب ایمن نگه‌داشته است. شرکت خاکریزاب اجرای پروژه سیلابی رودخانه کن و هدایت آن به زمین‌های شهر قدس و شهریار را بر عهده متخصصان کارشناسان و کارگران شرکت «فاطر» زیرمجموعه «قرارگاه خاتم‌الانبیا» گذاشته است. سفر زیرزمینی و مصاحبه‌های ما یک‌نیمه روزبه طول انجامید با ما هم‌سفر باشید.

 

اینجا خبری از نور خورشید نیست

 کارشان حفاری تونل‌های سیلابی است. همین‌جا در حاشیه تهران در کنار بزرگراه فتح حوالی کارخانه کفش ملی. کارگران و متخصصان حفاری یک شیفت کاری را زیرزمین کارمی کنند جایی که هیچ خبری از نور خورشید نیست. در این مدت از همه دنیا بی‌خبرند. این را وقتی متوجه می‌شوم که با کارگران وارد تونل می‌شوم تا از نزدیک شرایط کاری آن‌ها را ببینم. کنار دهانه تونل به انتظار ایستاده‌ایم. لوکوموتیو مانند ماری بی‌خط و خال از داخل تونل می‌خزد و بیرون می‌آید. کارگران شیفت قبل یکی‌یکی با کفش و کلاه‌های ایمنی از واگن‌های بی درو پنجره لوکوموتیو بیرون می‌آیند.

 

جدال بین لوکوموتیو و ریل‌های تونل

 کارگران تازه‌نفس شیفت بعدی می‌روند که سوار شوند. فرصت مناسبی است تا با آن‌ها همراه شویم. لباس ایمنی و کلاه، تنها داشته‌هایم در این سفر حدود ۲ و نیم کیلومتری زیرزمینی است. باید از آسمان خداحافظی می‌کردیم. بعدازاین هر چه هست سیاهی و تاریکی است تا برود که چشم‌ها عادت کنند. هر ۱۰ متر به متر با نور لامپ ضعیفی تونل روشن می‌شود و می‌توان دیواره‌های تونل را دید. هرازگاهی در روشنایی ضعیف تونل اعداد و ارقامی روی سطح بتون‌ها به چشم می‌آید و این اعداد بیشتر و بیشتر می‌شوند چند باری تلاش می‌کنم تا از کارگری که در فاصله نیم متری‌ام نشسته معنی این اعداد را بپرسم؟ می‌پرسم، اما صدایم در هیاهوی تونل گم می‌شود. جدال بین چرخ‌های لوکوموتیو و ریل به‌قدری بالاگرفته است که اگر فریاد هم بزنی صدایت به گوش کنار دستیت نمی‌رسد. باکمی تأمل می‌توان فهمید که تنها راه بیشتر دانستن، فقط مشاهده است پس از پنجره واگن در حال حرکت فقط نگاه می‌کنم.

فرصتی است تا اطلاعاتی که راجع به حفاری تونل داشته‌ام را دسته بندی کنم. «حبیب پوش پارس» مدیر شرکت خاکریزاب درباره اهمیت حفاری این تونل گفته بود: «مدیریت و جمع‌آوری آب‌های سطحی یک موضوع منطقه‌ای نیست بلکه غرب رود کن (بزرگ‌ترین رود شهر تهران) تا رودخانه کرج، شهر قدس و شهریار در به صورت یکپارچه در طرح مدیریت جمع‌آوری سیلاب است. هدف ما در درجه اول مهار آب‌های سطحی و سیلاب‌های آسیب زا در منطقه ۲۱، ۲۲ و شهریار و شهر قدس است. در درجه دوم تلاش می‌کنیم از آب‌های سطحی در ایجاد فضای سبز همین مناطق استفاده کنیم».

همه ارتباط‌ها قطع می‌شود

 از همان ابتدا که واگن به سمت تونل حرکت کرد کرنومتر گوشی همراهم را تنظیم کردم. زمان را می‌پاییدم؛ نگاهم را بین دیواره‌های تونل و گوشی همراهم تقسیم کردم. حالا واگن‌ها هوای داخل تونل را می‌شکافند و جلو می‌روند. سرعتی حدود ۲۵ کیلومتر در ساعت. کرنومتر حدود یک دقیقه و ۵ ثانیه را نشان می‌دهد، که دیگر هیچ خط آنتنی روی گوشی نیست. ۶ ثانیه بعد، هیچ خط اینترنتی هم نیست. ازاینجا به بعد ارتباط با بیرون کاملاً قطع می‌شود و فقط صدای تلق و تولوق واگن‌ها مانده است و سکوت آدم‌های داخل واگن که با سرعت هر چه تمام‌تر به جبهه کار حفاری و دستگاه غول‌پیکر نزدیک می‌شوند.

 

لوله تهویه ما را تنها نمی‌گذارد

 نورضعیف لامپ‌ها فضای تونل را مخوف می‌کند. حرکت آب، گل‌ولای در کف تونل مشهود است. هر چه به جبهه کار نزدیک‌تر می‌شویم بوی نم و نای خاک بیشتر می‌شود. شماره اعداد در دیواره بتنی تونل بالاتر می‌رود حالا به شماره ۷۰۵ رسیده‌ایم. سیم‌ها و کابل‌های برق روی دیواره تونل دسته‌دسته جمع شده‌اند. از همان ابتدای تونل، لوله قطور تهویه روی سقف، همچنان با ما همراه است. خبرهایی که قبلاً درباره حفاری تونل شنیده بودم را مرور می‌کنم «عباس شعبانی» معاون فنی و عمرانی درباره حفاری این تونل گفته بود: «این تونل بزرگ‌ترین تونل غرب تهران در اتوبان فتح است. این تونل به قطر ۴.۳ متر است وحدود ۴۲۰۰ متر طول دارد و تاکنون بیش از ۲۸۰۰ متر از تونل را با دستگاه حفار مکانیزه «تی بی ام» احداث شده است.»

 پیش از این مدیرشرکت خاکریزاب هم گفته بود: «این پروژه یکی از بزرگترین پروژه‌های سیلابی است و از سال ۱۳۹۶ آغاز و در خرداد سال ۱۳۹۸ وارد مرحله عملیاتی شده است.» با این حساب در این مدت، کار از نیمه گذشته است.

 لوکوموتیوهمچنان فضای نیمه تاریک تونل را جلو می‌رود. کرنومتر را نگاهی می‌اندازم حدود ۹ دقیقه و ۳۰ ثانیه را نشان می‌دهد. سرعت لوکوموتیو کم می‌شود. دیگر لامپ‌ها با سرعت از جلوی چشممان دور نمی‌شوند. حالا ۱۰ دقیقه و ۵ ثانیه است که واگن ایست کامل می‌کند. صدای گوش‌خراش لوکوموتیو از نفس می‌افتد.

 

این دستگاه غول پیکر

هرچند اینجا سکوت نیست! انگار چیزی خاک را می‌خراشد و جلو می‌رود. صدای دستگاه‌ها و ریزش آب برای لحظه‌ای قطع نمی‌شود. برای دیدن این دستگاه غول‌پیکر آمده‌ایم. دستگاهی که تعداد آن در کشور و حتی در خاورمیانه بسیار محدود است و آن را بانام دستگاه «تی بی ام» دستگاه حفاری کانال‌های سیلابی می‌شناسند.

برای رسیدن به محل جبهه کار، از لبه سکویی باریک و آهنی بین دستگاه و دیواره تونل می‌گذریم. عرض سکو به‌قدری است که فقط یک نفر می‌تواند از آن عبور کند. اپراتوری داخل اتاق فرمان نشسته است. اینجا از بیل و کلنگ خبری نیست با کلیدها به دستگاه دستور می‌دهند. سر دستگاه مته بزرگ و دایره‌واری است که با دیواره تونل مماس شده است و به‌صورت مکانیزه تونلی به قطر ۴ مترو نیم را در داخل زمین حفاری می‌کند و هر جا که دستور پیدا کند مانند ماری با سر بزرگی به قطر ۴ و نیم متر از کف زمین سر بیرون می‌آورد و این یعنی انتهای تونل. حالا زمین را می‌تراشد و جلو می‌رود و بوی نم و خاک بلند شده است.

 

تازه وارد ها  احتیاط کنند

مسئول ایمنی تونل بزرگراه فتح به استقبال می‌آید می‌گوید: «ایمنی محدوده رعایت شده است. هیچ خطری کارگرها را تهدید نمی‌کند، در هر شیفت حدود ۲۰ کارگر فعال هستند، اما برای تازه‌واردها همیشه خطر وجود دارد پس احتیاط کنید. کار در فضای بسته همیشه شرایط ایمنی بیشتری را می‌طلبد. کار با برق فشارقوی مخاطرات خاص خودش را دارد؛ باز هم می گویم احتیاط کنید»

پله‌ها را بالا می‌رویم به سر دستگاه تی بی ام نزدیک می‌شویم. خاک‌های تراشیده شده همان‌جا با آب مخلوط می‌شوند و به‌وسیله نوار نقاله به داخل واگن‌های حمل گل ریخته تا به حوضچه بیرون از تونل منتقل شوند.

 

خطر ریزش تونل صفر است

مسئول ایمنی تونل در حین گفت‌وگو با ما مدام همه‌جا را می‌پاید و توضیح می‌دهد: «جالب است بدانید، این دستگاه خودش بلوک‌های سیمانی را به‌صورت مکانیزه و دایره‌وار دورهم می‌چیند. به‌محض اینکه حفاری به طول یک تا دو متری رسید. دیواره تونل بتن‌ریزی شده هم‌زمان با استفاده از بلوک‌ها سیمانی از قبل مشخص‌شده به‌اصطلاح سیگمنت گذاری می‌شود. به همین دلیل خطر ریزش تونل به صفر می‌رسد. این اعداد که از ابتدای تونل در حال افزایش بود شماره این سیگمنت گذاری‌ها است. این شماره‌ها از پیشرفت حفاری تونل خبر می‌دهد». «یکی از اپراتور دستگاه» قبل از ورودمان به تونل گفته بود: «حفاری تونل به جایی رسیده است که اگر بخواهیم آن را روی زمین جانمایی کنیم در حال حاضر درحدود جغرافیایی پل قلعه حسن خان هستیم. وقتی محدوده پل کفش ملی رسیدیم یک قوسی داشتیم و به زودی سر دستگاه تی بی ام از محدوده قلعه حسن خان بیرون می‌آید و بعد پروژه ادامه پیدا می‌کند».

 

از سختی کار بگویید

تا اینجا هیچ کارگری حرف نزده است، اما وقتی حرف از سختی کار می‌شود کارگرها و اپراتورها یکی‌یکی به حرف می‌افتند.

 یکی از کارگرها می‌گوید: «خدا را شکر در حفاری این تونل گاز متان وجود ندارد برای همین امنیت بیشتری دارد. یکی از خطراتی که همیشه ما را تهدید می‌کند نشت گازهای محترقه در تونل‌ها است. هنوز حرف‌های کارگر تمام نشده است که نگاه‌ها به سمت اپراتور دستگاه می‌رود.

 «سعید بنیادی» اپراتور ۳۶ ساله انگار خودش می‌داند که دوستانش از او چه می‌خواهند صدایش را صاف می‌کند و کمی بلندتر که بشنویم می‌گوید: «چند سال پیش در حال حفاری یکی از تونل‌های سیلابی شهر اصفهان بودیم دستگاه حفاری به دیواره تونل گیرکرده بود برای جدا کردن دستگاه مجبور شدیم از دستگاه جوش استفاده کنیم به‌محض اولین جرقه، گاز متان موجود در تونل باعث انفجار شد و بچه‌ها دچار سوختگی شدند. این‌یکی از تلخ‌ترین خاطرات ماست خدا رو شکر همه جان سالم به دربردند البته بعد از جراحی‌های طاقت‌فرسا».

 

پدرم فوت کرده بودم و من بی خبر بودم

یکی از کارگرهای آچار به دست می‌گوید: «وقتی اینجا در انتهای تونل هستیم از همه‌جا بی‌خبریم. خدا نکند یکی از کارگرها منتظر خبری یا اتفاقی باشد. آنوقت ساعت‌های داخل تونل یک‌عمر می‌گذرد».

 مرد جوانی می‌گوید: «چند سال پیش پدر یکی از بچه‌ها فوت کرده بود. و هیچ جور نمی‌شد که او را پیدا کنند و بگویند تا خودش را به مراسم کفن‌ودفن برساند. یادم می‌آید خاک‌سپاری پدرش به تعویق افتاد. هرروز که بچه‌ها از تونل بیرون می‌آیند اول زنگ می‌زنند احوال اهل‌وعیال را می‌پرسند و بعد نفس راحتی می‌کشند.»

 

 داخل تونل بود که خبرآوردند پدرشده

«انوشیروان دریک وند» سرکار گر است. ۱۹ سال سابقه کار دارد می‌گوید: «خاطرات خوب هم داریم در پروژه لار بودیم. یکی از بچه‌ها قرار بود یک ماه دیگر پدر شود. در پوست خودش نمی‌گنجید همه می‌دانستند که چقدر منتظر است. در شیفت صبح کار می‌کردیم. همسرش همان صبح برای وضع حمل به بیمارستان منتقل‌شده بود و او بی‌خبر! راننده لوکوموتیو که برای بردن خاک و گل آمده بود به او خبر داد. حالا او مانده بود که چطور بیرون برود؟ باید یک‌ساعتی را منتظر می‌ماند تا بارگیری لوکوموتیو تمام شود و بیرون برود، اما مرد جوان انتظار در کارش نبود! همه ۳ کیلومتر طول تونل را با گل‌ولای چسبنده کف تونل دوید تا هر چه زودتر به همسرش برسد. همکارها می‌گفتند وقتی رسیده بود بیرون تونل، به‌قدری گلی و خاکی بود که او را نشناخته بودند».

حرف‌هایشان تمامی ندارد اغلبشان ته‌لهجه خاصی دارند. یکی می‌گوید: «بیشتر ما لر بختیاری هستیم.»

 می‌پرسم یعنی از لرستان به تهران آمده‌اید؟

 

ما خانه به دوشان غم سیلاب نداریم

 «سعید بنیادی» از قدیمی‌های این پروژه‌های سیلابی است می‌گوید: «این شعر را شنیده‌اید که می‌گوید: «ما خانه‌به‌دوشان غم سیلاب نداریم» این شعر مصداق حال این روزهای ما است، خانه‌به‌دوشیم چون سال‌هاست که همراه با خانواده‌هایمان شهر به شهر سفر می‌کنیم و هر جا که پروژه‌های حفاری سیلابی باشد ما حاضر می‌شویم. اگر بگویم ۱۶ سال است که در سفر هستیم باور می‌کنید؟ از ۲۰ سالگی شهر و دیار خود را ترک کرده‌ام برای همین ما خانه‌به‌دوش هستیم. حالا بگویم که چرا غم سیلاب نداریم؟! چون خودمان کانال‌های سیلابی را حفر می‌کنیم تا آب‌های سطحی و رودخانه‌ای به هیچ شهر و خانه‌ای صدمه نزند، چون به کارمان مطمئن هستیم غم هیچ سیلابی به دلمان نیست؛ الا داغی که سیلاب‌های چند سال پیش در شیراز و چند شهر دیگر به دلمان گذاشت. حالا خوشحالیم که با حفر این کانال در حاشیه تهران و مهار آب‌های رودخانه‌ای، هیچ سیلابی تهران را تهدید نمی‌کند. البته چون برای قرارگاه خاتم الانبیائ کار می‌کنیم و هدف این قرارگاه کارهای جهادی و کمک به مردم است عزم ما جزم‌تر می‌شود.»

 

حالا که ماسک دارید کمی ما را درک می‌کنید

 کارگرها سرشان شلوغ شده است کم‌کم باید با لوکوموتیوی که با آن آمده‌ایم برگردیم جوانی می‌گوید: «مردم طی این دو سال درک کرده‌اند که استفاده از ماسک چقدر سخت است. ما ۱۶ سال است که روزانه ۸ ساعت کاری ماسک داریم آن هم ماسک‌های صنعتی و سنگین که باعث آرتروز گردن می‌شود، اما همه این سختی‌ها را به جان می‌خریم تا هیچ خطر سیلابی جان هم‌وطنانمان را تهدید نکند. شاید حالا مردم بیشتر درک کنند که کار ما چقدر سخت است».

گپی با راننده لوکوموتیو

راننده لو کو موتیو همراه همیشگی تونل است می‌گوید: «روز انه ۱۲ مرتبه وارد تونل می‌شوم و فقط به این فکر می‌کنم که چطور می‌تواند صدای گوش خراش چرخ‌ها و ریل را تحمل کنم؟

«روح الله سرلک» پشت لوکوموتیو نشسته است و در حال تخلیه گل و لایی است که از جبهه کار تونل آورده است. تا خالی شدن واگن‌ها فرصت خوبی برای مطرح کردن سؤال‌ها است. می‌گوید: «انقدر سرو صدا زیاد است که من دیگر هیچ صدایی را نمی‌شنوم. این صدا برای من شبیه به سکوت شده است. شاید بعد از سال‌ها عادت کرده‌ام. مصالح بتن‌ها و هر چه که لازم باشد با همین واگن‌ها به داخل تونل می‌برم. این واگن‌ها یار همیشگی من هستند اگر یکی از کار گرها هم کنار من بنشیند بی صدا می‌رویم و می آئیم چون در این صدا مجال گفت گو نیست.

سرلک تازه یخ اش آب‌شده است و می‌خواهد از خاطرات دور و نزدیکش بگوید که کارگری از دور علامت می‌دهد که راه بیافتد. سرلک بی‌هیچ فوت وقتی حرکت می‌کند و بازهم صدای لوکوموتیو گوشمان را پر می‌کند. لوکوموتیو می‌رود که به‌اصطلاح کارگران، حتی برای ثانیه‌ای کار حفاری تونل نخوابد.

انتهای پیام /


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا