همیشه یک «روسِ بد» در فیلمهای آمریکاست/ تولید ۵ دقیقه انیمیشن ۱۵ ماه زمان میبرد+فیلم
یولن ـ گروه سینما: در دنیای امروز که بیشتر ارتباطات از طریق ابزارها و وسایل برقرار میشود، مساله علاقهمند کردن بچهها به کتاب یک چالش واقعی به نظر میرسد. امّا نویسنده روسی به نام «اولگ یوریویچ روی» با افتتاح چند استودیو و ساخت سریالهای انیمیشنی بر اساس اهداف رمانهای خودش، راه گریز از این شرایط را پیدا کرده است.
روی تاکنون بیش از ۶۰ رمان و ۱۵۰ کتاب کودک نوشته و انیمیشنهای زیادی را بر اساس آنها تهیه کرده است که تاکنون بیش از ۴۰ جایزه بینالمللی کسب کردهاند. شرکتهای «نت فلیکس» و «آیوی» از مشتریان این انیمیشنها هستند و رمانهای او نیز به زبانهای انگلیسی، چینی و ژاپنی ترجمه شدهاند.
اولگ روی که اکنون ۵۶ سال دارد، عضو هیأتمدیره انجمن انیمیشن روسیه است. با این نویسنده و هنرمند با کمک رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در فدراسیون روسیه گفتوگو کردهایم که مشروح آن در ادامه میآید.
* شما حدود ۲۰ سال است که کتاب کودک مینویسید. به نظر شما چه زبانی به زبان بچههای امروزی نزدیک و برایشان قابلفهم است؟
مهمتر از همه، زبان مشاهده و دیدن. بچههای امروزی عادت کردهاند که اطلاعات از طریق الگوهای بصری به صورت جویدهشده به خورد آنها داده شود و بعد همین الگوها را به کار میگیرند. این همان گرایشی است که شرکتهایی مثل دیزنی و انیمیشنهای سریالی ماروِل به ما ارایه میکنند. باید پذیرفت که چنین جریانی کمی نویسنده را تحت فشار میگذارد. امروزه نویسنده مجبور میشود زبان خودش را بصریتر کند. حالا دیگر برای بچهها ماجرایی را تعریف نمیکنی بلکه با زبانی ادبی آن ماجرا و موقعیت را به او نشان میدهی.
امروزه نویسنده مجبور میشود زبان خودش را بصریتر کند. حالا دیگر برای بچهها ماجرایی را تعریف نمیکنی بلکه با زبانی ادبی آن ماجرا و موقعیت را به او نشان میدهی
زبان باید قابلفهم، و محتوا هم ارزشمند باشد. والدین مسئولیت پذیر ـ که خوشبختانه کم نداریم ـ برای فرزندشان کتابی را که نخواندهاند یا دربارهاش نشنیدهاند به بچه نمیدهند؛ بههمینخاطر لازم است نویسنده زبان روایی خودش را طوری شکل دهد که حتی برای والدین هم جالب به نظر برسد. اگر کتابهای نویسنده ارزشهای مهم برای زندگی امروزی را گسترش دهند، تعامل با والدین هم آسانتر میشود. این ارزشها میتواند سبک زندگی سالم، روابط هماهنگ در خانواده، اجتماعیشدن فرزند، توانایی معاشرت در جمع و بالفعل کردن استعدادهای خلاقانه و هنری باشد. از میان تمام این مولفهها حس صلحی که در اثر هست هم پیدا میشود.
* با پررنگترشدن نقش فرهنگ بصری، برای والدین علاقمند کردن بچهها به کتاب هم سختتر میشود. توصیه شما به آنها چیست؟
امروزه در زمانه حیرتانگیزی زندگی میکنیم که نویسنده و داستان او در درجه اول اهمیت قرار نمیگیرند. در ابتدای امر ابزارهای بازاریابهایی که ترغیب کننده خرید کتاب باشند مهم هستند. در شرایط فعلی به خاطر اینکه بچهها به فرهنگ بصری عادت میکنند، خواندن برایشان تبدیل به یک کار دشوار و پرزحمت میشود. باید در کتاب دقیق شد و محتوای آن را درک کرد. اگر در خانه، فرهنگ کتابخوانی در جمع خانواده وجود داشته باشد و به بحث در مورد مطالب خواندهشده عادت کنند یا مثلا با کودک بازی کنند، سعی کنند سوژهها را نقاشی کنند و یا برای مطلبی که خواندهاند نقاشی بکشند، یا با تکمیل طرحهای کتاب تصویرهای جدید خلق کنند، همه اینها میتواند کار را آسانتر کند.
امروزه پلتفرمها و برنامهها از همه حقّههای ممکن استفاده میکنند تا از بچه مصرفکننده دائمی محتوای بصری بسازند
امروزه پلتفرمها و برنامهها از همه حقّههای ممکن استفاده میکنند تا از بچه مصرفکننده دائمی محتوای بصری بسازند و برای دستیابی به این هدف ابزارهای موثر زیادی در دست دارند. صاحبان این پلتفورمها اهمیتی به خواندن نمیدهند و از نظر حفظ منافع تجاری حق با آنهاست؛ انتشاراتیها باید به خواندن فکر کنند که از زمان غافل شده و کنترل اوضاع را از دست میدهند. مطمئنم در آینده نزدیک ما شاهد برباد رفتن تعداد زیادی از این انتشاراتیها خواهیم بود و عامل این نابودی، نه رقبا بلکه عدم فعالیت خودشان است.
* از دید شما ارزش امروزی کتاب در چیست؟
ارزش کتاب در این است که برایش زحمت کشیده میشود. کتاب فرد را به فکر کردن، تأمّل کردن و نتیجهگیری عادت میدهد. هیچ کدام از محیطهای بصری مثل سینما، سریال یا بازی، هرگز تحت هیچ شرایطی نمیتواند برای بچه جایگزین کتاب شود. هنگام مطالعه در سر بچهها حجم زیادی از نورونها شروع به کار میکنند که درشرایط دیگر فعال نیستند و این مساله به اثبات رسیده است. برای اینکه بچه بتواند خلق کند، زندگی کند، بسازد و رویاپردازی کند باید برایش کتاب بخوانیم.
هیچ کدام از محیطهای بصری مثل سینما، سریال یا بازی، هرگز تحت هیچ شرایطی نمیتواند برای بچه جایگزین کتاب شود
امروزه مدارس فرهنگ کتابخوانی را پرورش نمیدهند. مبنای سیستم آزمون دولتی طوطیوار است، نه درک مطالب خوانده شده در دوران تحصیل. برای اکثریت معلمان متاسفانه همین که دانش آموزان اطلاعات را طوطی وار حفظ کنند و بتوانند در آزمون به سوالات درست جواب دهند کافیست. حتی اگر ان اطلاعات دیگر به هیچ دردی نخورد، این در حوزه مسئولیت آنها نیست.
وقتی کتاب ۲۵۰ صفحهای حتی از نوع جذابش مثلًا از نویسندههایی مثل «والتر اسکات» (نویسنده اسکاتلندی ۱۷۷۱ – ۱۸۳۲ میلادی) و «ژول ورن» (نویسنده فرانسوی ۱۸۲۸ ـ ۱۹۰۵ میلادی) جلوی تو میگذارند، حتما خواندنش کار طاقتفرسایی به نظر میرسد؛ چون باید قوه خیال فعال شود و ما این را نمیخواهیم، چون تحت کنترل و اغوای آن گزینه دیگر یعنی دنیای ابزارها، همه چیز به مراتب سادهتر از این است.
* وضعیت ادبیات کودک در انتشاراتیها به چه صورت است؟
بیشتر انتشاراتیها امروز در روسیه عملاً فاتحه ادبیات کودک را خواندهاند. به همین خاطر هرساله تعداد نویسندگان روس کمتر شده و چاپ آثار خارجی بیشتر میشود. درست است که گشوده بودن نسبت به دنیای خارج خوب است اما نه به این شرط که کاملاً قید ادبیات داخلی را بزنیم. نویسندههایی از کشورهای دیگر با داستانها، ایدئولوژی و جهانبینی خودشان به سمت ما میآیند. این نویسندهها محصول جامعه خودشان هستند. آنچه از زیر قلم آنها میگذرد، همیشه به درستی از سوی بچههای روسی درک نمیشود چون فرهنگ و افکار متفاوت است. جامعه آنها ویژگیهای خاص خودش را دارد.
بیشتر انتشاراتیها امروز در روسیه عملاً فاتحه ادبیات کودک را خواندهاند! چون کتاب داخلی برایشان گران تمام میشود و ترجمه بهصرفهتر است
در مورد اینکه چرا ناشران نسبت به تعامل با نویسندگان روس علاقهای نشان نمیدهند بیایید فرض کنیم یک نویسنده ـ اولگ روی یا هر کس دیگری ـ کتاب خوبی نوشته است؛ انتشارات باید کتاب را بخواند، آن را به عنوان پروژه بردارد، ویراستاری کند، بعد گروهی هنرمند جمع شوند که تصویرسازی کتاب را انجام دهند و درنهایت کتابی با سبک جدید و شکلی جذاب آماده شده و روانه بازار شود. یک چنین کتابی سه تا پنج ماه زمان میبرد. زحمت خیلی زیادی صرف آن میشود و تازه همیشه خوب فروش نمیرود. کتاب در فرآیند تولید به ویژه اگر با کیفیت به چاپ برسد یک محصول کاملاً متفاوت است و چون هنگام انتشار، گران تمام میشود. کتابهای ترجمه شده ارزان هستند و به همین خاطر سریعتر فروش میروند.ناشران معمولا سعی میکنند نویسنده روس را دست به سر کنند و اینجا هیچ مساله دیگری دخیل نیست به جز تجارت! چون کتاب داخلی برایشان گران تمام میشود و این چندان به صرفه نیست.
* چه نوع قهرمانهایی برای بچههای روس جالب هستند؟
بیایید با این حقیقت روبهرو شویم که ما از فرصت غافل شدیم، هیچ چیزی به بچهها ارایه نکردیم و بعد قهرمانهایی با نیروهای فوقالعاده این جاهای خالی را پر کردند. از همان ابتدا تمام قدرت را به چنین قهرمانی سپردیم؛ این قهرمان یک خونآشام، زیبارو، و یک موجود نامیراست که به دختر موردعلاقهاش میرسد و هر مخالفتی با او بیفایده خواهد بود.
وسط ماجرا در فیلمهای آمریکایی معلوم میشود که مقصر همه چیز، یک روسِ بد است
ضمناً مبارزهها برای عدالت در دنیای مجازی اغلب روی زمینه یک پرچم پرستاره و راه راه (اشاره به پرچم آمریکا) پیش میرود. همچنین به نحوی وسط ماجرا معلوم میشود که مقصر همه چیز، یک روسِ بد است. من کاملاً با این پرچم مخالف نیستم امّا موافق این ایدهام که روی نقشه دنیا پرچمهای دیگری هم هستند.
* به نظر شما مهمترین مشخصههای فرهنگ روسی کدامند؟
من همیشه مخالف رویکرد مقابلهای گروهی بودهام که میگویند ما با داشتن «بابا یاگا» (جادوگر افسانهای در ادبیات روس) چه نیازی به «مالفیسنت» (شخصیت بدجنس در انیمیشن زیبای خفته، محصولی از شرکت والت دیزنی) داریم. بحث در مورد کدهای فرهنگی اغلب به مقابله یا مقایسه کشیده میشود و من سعی میکنم از این چنین رویکردی دوری کنم. به نظر من، مفاهیمی مثل خانواده، دوستی و نیکوکاری به معنای تمایل آگاهانه به خلق مهربانی، به شخصیت یک فرد روس نزدیک است. اینکه در روسیه مدتهای زیادی داستان گل هفترنگ (نوشته والنتینا کاتایوا، 1940) یکی از محبوبترین داستانها بود اتفاقی نیست. چند نسل از بچهها به خاطر این داستان دلنشین گریه کردند. این داستان توانست نوعی واکنش ایجاد کند.
عشق به وطن، احترام به والدین و دوستی، اینها به نظر من ارزشهای مهمی هستند که نباید به هیچ وجه فراموش شوند. مصیبت روسیه این است که در خیلی زمینهها آدمهای حرفهای مورد غفلت واقع میشوند. چه چیزی از ما برای دنیا شناختهشده است و از چه جنبهای ما را میشناسند؟ عملاً چیزی نمیدانند یا چیز خوبی نمیدانند. چون به غیر از لاوروف در سطح جهانی کسی به دیگران چیزی در مورد روسیه نمیگوید، به استثنای شاید ورزشکاران که ماجرای دیگری است.
* به نظر شما کدام یک از قهرمانهای روسی ممکن است برای دیگران آن سوی مرزهای روسیه جالب باشد؟
در حال حاضر در بازار انیمیشن جهان نسبتاً خوب معرفی شدهایم با کارهایی مثل اسمیشاریکی، ماشا و خرسی، مأمور گشت افسانهای و موارد زیاد دیگر. من ۵۲ تا پروژه کودک دارم. وقتی به من میگویند که نمیتوانیم وارد بازار ژاپن بشویم، در پاسخ میخندم که تا آخر سال کتابم به ژاپنی بیرون خواهد آمد. باید دید آنها چطور زندگی میکنند، کدام برندها در اوج هستند، برندهای فعال در آنجا کدام هستند و نتیجه حضور آنها چه بوده است. اطلاعات کلیدی مثل اینها را جمعآوری کنیم. اگر این کار را خوب انجام بدهیم همه چیز درست میشود. درغیراین صورت یک کار بیخود و بیمعنی انجام دادهایم.
در واقع مشکل، بازار نیست بلکه شما به خودت زحمت ندادهای که خوب بازار را بشناسی. ۴ سال پیش موقعیتی پیش آمد که برندهای کتاب روسی سعی کردند وارد بازار چین بشوند، ولی شکست خوردند. همه یکصدا به من میگفتند: عاقل باش، بازار چین برای همه بسته است! امّا من در مدت یک ماه با ناشری چینی قرارداد امضا کردم و بلافاصله آنجا ۲۶ کتاب درباره «جینگیلیکی» به زبان چینی چاپ کردم. قرارداد خوبی داشتم؛ هم به لحاظ درآمد و هم تیراژ. کار خاصی انجام نشد؛ فقط صرف زمان بیشتر و فکرکردن به این که کدام یک از ایدهها و طرحهای این نویسنده و تهیهکننده میتواند جالب باشد و بعد، وارد مذاکره شدن با این پیشنهادها. درست است که هنرمندان مجبور شدند کمی مفهوم بصری را تغییر دهند و ما تقریبا صفحهآرایی و طراحی را از نو انجام دادیم امّا همه اینها جزء لحظات کار و مسایلی بود که تصمیم گرفته بودیم حتما انجام شود. چند وقت پیش این سوال را از خودم پرسیدم که چرا ادبیات ما در خارج ازکشور اینقدر کم است. و بعد تصمیم گرفتم خودم به این مساله مهم بپردازم: ادامه تسخیر بازارهای خارجی.
اولگ روی به دانشآموزان توضیح میدهد که چگونه فیلمنامه یک داستان کودکانه به انیمیشن تبدیل میشود. دانشآموزان بیش از همه از این نکته تعجب کردند که ساخت قسمت اول یک انیمیشن ۵ دقیقهای، حدود ۱۵ ماه طول میکشد.
* درمورد موفقیتترین کارهای ادبی و پویانماییهای خودتان توضیح بدهید.
«جینگیلیکی» و «دراکُشا تُشا» در پلتفرم نتفلیکس فروش خوبی داشتند و به زبانهای زیادی هم ترجمه شدهاند. اولی تا حالا برنده حدود ۱۷ جایزه بوده است. در شرایط فعلی نویسنده مجبور است خودش تهیهکنندگی را هم به عهده بگیرد. برای اکران تولیدات باید خودش استودیو بسازد، نیروی متخصص استخدام کند و فرصتهای شغلی جدید ایجاد کند خلاصه کلی دغدغه و نگرانی برای پروژه داری تا اینکه مثل فرزند خودت بزرگش کنی و به دنیا تحویل بدهی.
در پروژههایم ابرقهرمانی که امروزه برای بچهها اینقدر محبوب است، از بستر سحرانگیز بودن و شعبده خارج شده و به سطح بالاتر «خودِ ما» میرود
در پروژههایم ابرقهرمانی که امروزه برای بچهها اینقدر محبوب است از بستر سحرانگیز بودن و شعبده خارج شده و به سطح بالاتر «خودِ ما» (تواناییها) میرود. ما توجه بچه را به سمت کشف استعدادهای بالقوهاش سوق میدهیم تا زندگیاش را به امید معجزه نگذراند بلکه آن را با دستهای خودش بسازد. برای ما متن خیلی مهم است. همه گفتگوها و تکگوییها با فکر تنظیم میشوند و کلمهای به صورت تصادفی استفاده نمیشود.
* برای شما چطور ادبیات و انیمیشن با هم تلفیق و هماهنگ میشوند؟
انیمیشن به من ابزار میدهد که بچهها را به دنیای ادبیات بکشانم و این دنیا را برایشان جذاب کنم. دنیای بچهها یک دنیای بسیار پنهان شده است. حتی اگر درِ ورودی را پیدا کنید روی ان یک عالمه قفل میبینید که بعد لازم است کلید هر کدام از آنها را انتخاب کنید. انیمیشن به من این امکان را میدهد از طریق الگوهایی که به آنها عادت کرده و درکشان برای او آسان است رویکرد و نحوه عمل درست نسبت به بچهها را پیدا کنم و توجهشان را به کتاب هم ببریم. مثلاً میتوان ادامه بعضی سریالها را به صورت ادبی ارایه کنیم تا اگر بچهها بخواهند با قهرمانهای مورد علاقهشان روبه رو شوند لازم باشد کتاب بخوانند.
انتهای پیام/