پهلوی به روایت پهلوی| توهمات شاهانه: مردم عاشق من هستند
پهلوی به روایت پهلوی| توهمات شاهانه: مردم عاشق من هستند
یولن ـ گروه تاریخ: اسدالله عَلَم به دلیل ملاقاتهای روزانه با شاه و سروسامان دادن به امور خصوصی وی، نسبت به رفتارها، خلقیات و عادات محمدرضا پهلوی اطلاعات خوبی را در یادداشتهای خود به دست میدهد.
دوشنبه، ۹ آذر ۱۳۴۹ توهمات شاهانه: یک عمر خدمت کردم، مردم عاشق من هستند؟
در مورد نوشتن وصیتنامهاش صحبت کرد و از من خواست که در پنهانیترین شرایط اطلاعات لازم را فراهم بیاورم. «ثروت من باید به ملتم برسد. فقط مقدار کمی از آن برای بچهها بماند. راستش همین الان هم حاضرم تمام داراییام را بدهم، اما به جبران یک عمر خدمت به این مملکت، مایلم دست کم تا زنده هستم با یک استاندارد مشخصی زندگی کنم.» گفتم: «اعلیحضرت حقیقتا آیتی از فضیلت و بزرگواری هستند که خداوند به ایران مرحمت کرده است! ملت شما روزی عظمت شما را تحسین خواهد کرد. در این میان، فراموش نفرمایید که سه چیز باعث بقاء ولیعهد بر تخت سلطنت میشود؛ ذکاوت و کفایت مشاورینش، دوم کنترل بر ارتش و سرانجام ثروت.»
شاه گفت: «خداوند خودش فراهم میکند.» جواب دادم: «تردید ندارم، اما فراموش نکنید که خود شما متجاوز از ۲۰ میلیون دلار از پدر فقیدتان به ارث بردید که امروز معادل ۱۰۰ میلیون دلار است. حتی زمانی که نفوذ و ارتش شاه فقید از بین رفته بود همین ثروت بود که قدرت را برای شما خرید.»
جواب داد: «ولی مردم ایران امروزه عاشق من هستند و هرگز به من پشت نخواهند کرد.» گفتم: «همین طور است که میفرمایید. آن زمان که این مردم احساس کردند خطر تجزیه مملکت را در بر گرفته، شانه به شانه هم دادند و پشت سر شما ایستادند. اما فراموش نکنید که همین مردم بودند که پشت سر مصدق هم قرار گرفتند و شما را وادار کردند که کشور را ترک کنید.»
گفت: «ولی خودشان خواستند که برگردم. گفتم هرگز در این مورد تردید نداشتهام و به تشخیص صحیح مردم اعتقاد دارم، ولی ما هرگز نباید قدرت دشمنانمان را در مغزشویی این مردم دست کم بگیریم.» گفت: «ای کاش سالهای اول حکومت ولیعهد تو دور و برش بودی.»
سه شنبه، ۲۲ دی ۱۳۴۹
تمسخر مفاهیم مذهبی و گله از دینداری مأموران
گزارش دادم که سپهبد هاشمینژاد رئیس گارد سلطنتی درخواست کرده اجازه داده شود به اتفاق همسرش برای زیارت خانه خدا به مکه برود. جوابی را که به او دادم، به شاه گفتم: اینکه تیمسار همسرش را به مکه بفرستد و خودش بماند، که همانا آسانترین راه به دست آوردن بهشت است. شاه خندید و گفت: «همینها نیستند که ما را به بیاخلاقی متهم میکنند؟» گفتم: «خیر! کسانی که در این طبقه هستند به خوبی آگاهند که شاه قلبا مرد خداست. اما این سربازهای عادی هستند که به آسانی تحت تأثیر متعصبین مذهبی قرار میگیرند و باید مراقبشان بود. به همین دلیل است که شبهای سوگواری مذهبی، افراد باید دقیقا مراقب رفتارشان باشند. در یکی از این ایام، من و معشوقم در شیراز بودیم. ما در نهایت پنهان کاری عمل میکردیم، مع هذا خدمه من از پذیرایی ما خودداری کردند…»
سپهبد هاشمینژاد
سه شنبه ۲۷ بهمن ۱۳۴۹
توهمات شاهانه: هرکه با شاه در بیفتد بر میافتد
با هواپیمای چارتر ایران ایر به همراه شاه به زوریخ رفتم. درباره اوضاع بین المللی و انواع مختلف سلاحها صحبت کردیم… گرفتاریهای خانوادگی من… شاه حسابی سر حال است. گفت: «ببین اوضاع چگونه خودبه خود جور شد، مشکل نفت حل شد، باران در سراسر کشور بارید، رهبری ایران در سراسر خاورمیانه مورد قبول سراسر دنیاست… من دریافتهام که هر کسی با من در بیفتد پایان غم انگیزی پیدا میکند. ناصر (جمال عبدالناصر) که دیگر وجود ندارد. جان و رابرت کندی هر دو کشته شدند، برادرشان ادوارد هم که آبرویش رفته، خروشچف از کار برکنار شد، این لیست پایان ندارد.
توهم شاهانه
همین فرجام در انتظار دشمنان داخلی من نیز هست، مصدق را ببین، همین طور قوام…» او معتقد است که شرکتهای نفتی آمریکایی در مذاکرات هفته پیش تفاهم بیشتری از خودشان نشان دادند، و به وزیر دارایی دستور داد که این نکته را به سفیر آمریکا گوشزد کند.
یک شنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۱
بیاعتقادی شاه به مشورت و فقدان هماهنگی در سیاستهای دولت
محمدرضا و فرح پهلوی در حاشیه شرکت در نشست مقامات کشور در سازمان برنامه
شرفیابی… شاه گفت که فکر کرده مشاورین مخصوص استخدام کند تا در موردهای مختلف با آنها مشورت کند. گفتم: «از زمانی که وزیر دربار شدهام، تاکنون متجاوز از ۱۰ بار این پیشنهاد را کردهام. با در نظر گرفتن موقعیت خطیر و مسئولانه اعلیحضرت، دستورهایی که صادر میشود، بلافاصله به مرحله اجرا درمیآید و من از مدتها پیش، لازم دیده بودم به خصوص در مورد مسائل اقتصادی و اجتماعی، بیش از آنکه اعلیحضرت دستور چاره ناپذیری اتخاذ کنند، مطالب مورد بررسی متخصصین قرار بگیرد. شاه گفت: «خب هدف دولت و سازمان برنامه هم همین است».
یادآوری کردم و در حال حاضر هر وزیر دستوراتش را مستقیما از شاه دریافت میکند و هنگامی که چنین دستوراتی صادر شد، وزیر مورد نظر طبعا جنبههای وسیعتر سیاست دولت را ندیده میگیرد. در بسیاری موارد، این عمل سبب شده است که هماهنگی سیاست کلی به شدت از هم گسیخته شود. نیاز مبرمی به مقامی نظمدهنده وجود دارد که بهتر است در دفتر مخصوص هم کار کند. ولی شاه به هیچ عنوان زیر بار نمیرفت و رک و پوست کنده از من پرسید، «آیا هرگز کسی در مورد تمام کارهای مهمی که برای این مملکت کردهام به من نظر مشورتی داده است؟»
گفتم: البته خیر، اما مسائلی که امروزه با آنها سروکار دارید، دارای پیچیدگیهای فنی بیشتری است. هیچ کس به تنهایی نمیتواند یک تنه از پس آنها برآید. آخر چرا مردی مثل نیکسون خودش را در جمعی از مشاورین مخصوص محاصره کرده است؟» پاسخی نداد.
شنبه ۱۲ دی ۱۳۴۹
«[ملکه فرح] هرچند از من خوشش نمیآید، ولی نمیشود از این بابت او را سرزنش کرد، مرا خوب نمیشناسد و عملا برای یک همسر غیرممکن است ــ فکر همسر خودم را میکنم ــ که با نزدیکترین دوستان شوهرش روابط حسنهای داشته باشد. شهبانو معتقد است که من و شوهرش با هم به الواطی میرویم و در این مورد از واقعیت چندان دور نیست.»
انتهای پیام/