فرهنگ و هنر

بازتاب انقلاب اسلامی ایران در افغانستان؛ الگویی که امام (ره) به مجاهدین معرفی کرد

بازتاب انقلاب اسلامی ایران در افغانستان؛ الگویی که امام (ره) به مجاهدین معرفی کرد

به گزارش خبرنگار سایت افغانستان یولن، انقلاب اسلامی ایران به رهبری مقتدر حضرت امام خمینی(ره) و جان فشانی‌های ملت شهیدپرور ایران، با شعار “نه شرقی و نه غربی” و با عنوان “انفجار نور” در 22 بهمن 1357 به ثمر نشست.

این انقلاب برخاسته از متن ملت در حالی رخ داد که به اذعان کارشناسان جنگ سرد، در بازی سیاست آن دوره، تنها وابستگی به شرق و غرب باعث اقتدار دولت‌ها می شد.

این انقلاب به دلیل مؤلفه‌های ارزشمندی که با خود به ارمغان آورد، به زودی مرزهای جغرافیایی را در نوردیده و تأثیرات مختلفی نه تنها بر پیرامون خود، بلکه در سراسر جهان اسلام و حتی دنیا گذاشت؛ معادلات سیاسی 2 قطبی جهان در هم گسیخت، ارزش‌های اسلامی و جنبش‌های اسلام‌گرا روحی دوباره یافت و پرچم حکومت ناب اسلامی به رهبری عالمان دین، دوباره برافراشته شد.

بازتاب انقلاب اسلامی ایران در افغانستان

وقتی انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید، در افغانستان رژیم کمونیستی دست نشانده اتحاد جماهیر شوری سابق به رهبری “نورمحمد ترکی” هنوز اولین سالگردکودتای خود را علیه “ظاهر شاه” جشن نگرفته بود.

هنوز شش ماه از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نگذشته بود که “حفیظ الله امین ” علیه نورمحمد ترکی کودتا کرد، و چهار ماه بعد “ببرک کارمل” با قتل امین و حمایت نظامی شوروی بر اریکه قدرت نشست.

در همین دوران بود که بارقه‌های جهاد علیه کمونیسم در افغانستان شکل گرفته و پرچم جهاد علیه تفکر کمونیستی توسط مجاهدین جان بر کف افغانی برافراشته شد.

انقلاب اسلامی اولین تأثیرات برون مرزی را بر روی همین مجاهدین بر جای گذاشت.

آنان با تأسّی از مبارزات اسلامی ایران، با شور و حرارت بیشتری در میدان‌های نبرد حاضر شده و در نهایت اقتدار شرق را به زانو درآورده و با خواری از افغانستان برون راندند.

انقلاب ایران با ایجاد امید در همه مسلمانان، در میان شیعیان تأثیر خاصی در جهت جهاد و مبارزه باقی گذاشت و در میان اهل تسنن نیز انگیزه رقابتی ایجاد کرد.

معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملت‌ها بیدار شوند

قسمتی از تأثیرات انقلاب بر بیرون از مرزهای ایران اسلامی ناخواسته و غیر ارادی و در اثر عمق ارزش‌های آن بود، اما بخش مهمی از آن ناشی از تفکری آگاهانه بود؛ تفکری که از رهبری انقلاب برخاسته و تا شاخ و برگ‌های آن ادامه می‌یافت؛ تفکری ناشی از جهان بینی خمینی بزرگ؛ که آزادی و اسلام را تنها منحصر به مرزهای جغرافیایی ایران نمی‌دانست. او با شعار”اسلام مرز ندارد” خود معتقد بود که باید انقلاب اسلامی را به تمام دنیا صادر کرد.

معمار کبیر انقلاب در مورد این اندیشه می‌فرمایند: «این که می‌گوئیم باید انقلاب ما به همه جهان صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می‌خواهیم کشورگشایی کنیم… معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملت‌ها بیدار بشوند و همه دولت‌ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از این که همه مخازن آن‌ها دارد به باد می‌رود و خودشان به نحو فقر زندگی می کنند نجات بدهد.»

اندیشه صدور انقلاب به آن سوی مرزها، سرلوحه کار جمهوری اسلامی شد و مجاهدین افغانی هم از آن بی‌بهره نبودند.

علل تأثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر افغانستان

انقلاب اسلامی ایران با توصیفات فوق، در میان ملت مسلمان افغانستان و به خصوص مجاهدینی که در حال جهاد مقدس علیه کمونیسم و استکبار شرق بودند، تأثیرات مختلفی نهاد.

از این میان می‌توان به تأثیرات دینی-مذهبی، اجتماعی، فرهنگی و مهمتر ازهمه سیاسی اشاره کرد.

ریشه‌یابی علت این تأثیرات مهمتر از لیست کردن آنها در زمینه های مختلف است، از این رو بر آن شدیم تا مهمترین دلایل تاثیرگذاری انقلاب اسلامی ایران بر جامعه افغانستان را بررسی کنیم.

1- حمایت های جمهوری اسلامی ایران از جهاد اسلامی در افغانستان

گذشته از اندیشه صدور انقلاب اسلامی، امام راحل و سایر ارکان انقلاب همواره حمایت های بی‌بدیل خود را از مجاهدین انقلاب اسلامی افغانستان دریغ نمی‌کردند.

در اثبات این گفته می‌توان از سخن امام بزرگوار در حمایت از جهاد اسلامی افغانستان در برابر شوروی اشاره کرد.

زمانی که سفیر وقت شوروی، محضر آن یگانه دوران، حضور به هم می‌رساند تا تهاجم ارتش سرخ به افغانستان را توجیه نماید، امام(ره) مخالفت خود را در برابر این حرکت ابراز می دارند. چنانچه خود ایشان می فرمایند:

“آن روزی که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت که دولت افغانستان خواسته است که شوروی، نظامی به آنجا بفرستد، به او گفتم که این اشتباهی است که شوروی می‌کند، البته دولت شوروی می‌تواند افغانستان را قبضه کند، ولی نمی‌تواند در آنجا مستقر شود، اگر شما خیال کرده اید بتوانید افغانستان را بگیرید و آن را آرام کنید، این خیال باطل است. ملت افغانستان مسلم است، ایستاده اند در مقابل حکومت افغانستان، شما هم اگر بروید و هر قدرت دیگر هم برود، آنجا را می‌گیرد اما نمی‌تواند آن ها را آرام کند و بالآخره شکست می خورد”.

در زمان جهاد مردم افغانستان، آن هم در شرایطی که خود ایران، درگیر جنگ نابرابر و تحمیلی با ارتش مجهز و تا به دندان مسلح “صدام” بود، وزیر خارجه وقت اتحاد جماهیر شوروی، خدمت امام خمینی(ره) رسید و از ایشان تقاضا کرد که دست از حمایت جهاد مردم افغانستان بردارند و در عوض، شوروی، امکانات نظامی به خصوص موشک‌های دوربرد به رژیم صدام نخواهند داد تا بتواند قلب تهران را نشانه بگیرد، اما جواب منفی امام چنان دندان شکن بود که باعث حیرت وزیر خارجه شوروی و تمام قدرتمندان دنیا شد.

امام حاضر نشد حتی به خاطر در امان ماندن جان خود و هموطنانش، ازحمایت مجاهد مردان افغانستان دست بکشد .

امام(ره) علاوه بر این که همواره تقویت دل و روح مجاهدان افغانستان بودند و از راه‌های گوناگون ابراز دلسوزی، محبت و حمایت می‌کردند، مبارزان مسلمان این کشور را بت‌شکن معرفی کرده در رهنمودی، خطاب به سفرای کشورهای اسلامی، در تهران، می‌گویند:

“ارزش این چریک‌های افغانی این است که شکستند آن بت بزرگی که برای ملت‌ها تراشیده بودند که اگر چنانچه کسی به شوروی یک کلمه بگوید باید به فنا برسد… چریک های افغانستان شکستند آن هیولا و چیزی که برای ملت‌ها پیش آورده بودند. این عمل شما در اینجا و آن عمل آن‌ها در آنجا (افغانستان) ارزشش یک ارزشی نیست که ما بتوانیم به میزان در آوریم.”

به طور طبیعی، تبیین و عمده نمودن چنین مطلبی، آن هم از سوی بزرگترین مرد معاصر، غیر از این که موجبات تشویق بیش از پیش مجاهدین را فراهم می‌کرد، خود نوعی مطرح کردن مردم افغانستان به عنوان الگوی مبارزه و جهاد بود.

این عمل به طور غیر مستقیم، باعث جلب توجه ملت‌های مسلمان برای ایجاد ارتباط با مردم کشور و ارائه کمک‌های مختلف به مجاهدین افغانستان شده و نیز تأکید موکد بر این بود که مقابله مردم افغانستان با ابرقدرت شرق، جهاد الهی بوده و ایستادگی در برابر ارتش تا به دندان مسلح شوروی، برحق، و کشتن دشمن در این جنگ، وظیفه دینی و انسانی و کشته شدن در آن هم، شهادت محسوب می‌شود.

امام خمینی (ره) جدای از حمایت مجاهدین، از مهاجرینی که بر اثر حمله شوروی به کشور دوست و همسایه خود ایران پناهنده شده بودند، نیز حمایت‌هایی بی‌بدیلی کردند. ایشان در جمع اصناف و بازاری‌های تهران فرمودند:

“…و همینطور مهمان‌هایی که داریم، خوب افغانی هستند، مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند یا بیچاره‌ها را از خانه‌های‌شان دور کردند، مال‌شان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا، خوب باید چه کرد با این‌ها؟ نباید این ها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آن‌ها هم مسلمانند، ما باید از آن‌ها پذیرایی کنیم، خدمت کنیم به آن‌ها و این دولت است که دارد این کار ها را می‌کند”.

و همچنین حمایت‌های دیگری همچون تحریم المپیک مسکو که با مشورت مجاهدین افغانستان در اعتراض به هجوم و اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی در زمان “بنی‌صدر” صورت گرفت و صدها حمایت دیگر که مجال بیان کردن آنها نیست.

2- الگوپذیری مجاهدین انقلاب اسلامی افغانستان از مبارزات انقلابی-اسلامی ایران

9 ماه پس از کودتای مارکسیستی در شرق حوزه تمدنی ایران، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و به سرعت در مبارزات مردم افغانستان اثرگذار شد.

علاوه بر تأثیرات انگیزشی و معنوی، گروه‌های مجاهد از تاکتیک‌های مبارزات مردمی ایران نیز الهام گرفتند.

قیام‌های مردمی در شهرهای “هرات” و “کابل” در سال 1979 نمونه‌های مهم از شیوه جهاد مردمی بود. گروه‌های مبارز شیعی و سنی زیادی علیه اشغال شوروی و دولت کمونیستی دست به قیام مسلحانه زدند که تمام احزاب شیعی از این کشور کمک‌های مادی و معنوی دریافت می‌کردند.

برخی گروه‌های سنی نیز مورد حمایت ایران بودند و می‌توان گفت که انقلاب اسلامی ایران بیشترین تأثیر را در منطقه افغانستان به جا گذاشته است.

“حفیظ منصور”، مدیر مسئول هفته نامه “پیام مجاهد”، بر تأثیرات پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر مبارزات مردم افغانستان تأکید داشته و آن را گسترده و عمیق می‌داند.

وی می‌گوید، پیش از پیروزی انقلاب 1357 در ایران، با توجه به دو قطبی بودن قدرت جهانی یعنی آمریکا و شوروی سابق، تصور عموم بر این بود که مبارزه علیه رژیم‌ها و ایجاد تحول سیاسی در یک کشور، تنها از طریق معامله‌گری با یکی از این قطب‌های جهانی ممکن است؛ اما پیروزی انقلاب اسلامی در ایران این معادله را برهم زد.

وی می افزاید: “پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جنبش‌های اسلامی، به ویژه مجاهدین افغانستان به پیروزی خود امیدوار شدند و موضع آن ها در مبارزه علیه حکومت کمونیستی و تجاوز ارتش سرخ به افغانستان، مستحکم‌تر شد”.

به قدرت رسیدن مجاهدین افغان در افغانستان و ارتباط معنوی برخی از سران آنان با ایران به عنوان نشانه‌ای از تآثیر پذیری این کشور از انقلاب اسلامی قابل ارزیابی است، که سرانجام برای جلوگیری از نفوذ بیشتر این انقلاب در افغانستان، آمریکا با همکاری برخی از کشورهای منطقه، گروه‌هایی را علیه این مجاهدان بر قدرت آورد.

3-پیشینه تأ ثیرات متقابل 2 کشور و قرابت‌های جامعه شناختی و جغرافیایی

محدوده جغرافیایی گسترده ای که از مرزهای غربی و شمال غربی چین تا آن سوی بین النهرین، تا کناره‌های دریای مدیترانه را در بر می گیرد و از آسیای میانه و قفقاز تا کناره های سند و شمال هند و خلیج فارس را شامل می‌شود، سرزمین‌های حوزه فرهنگ آریانا (افغانستان) و ایرانی است. 

تاریخ و سرگذشت مشترک، سرزمین مشترک، عناصر فرهنگی مشترک، به ویژه زمینه‌های معنوی، به خصوص عناصر پایدار و غیر ملموس پنهان در لایه‌های زیرین فرهنگ، رشته‌های درهم تنیده و پیچیده ای است که زیر ساخت پیوندها، و جانمایه کلیت فرهنگی این سرزمین هاست.

این بقای زیر بنای همگن فرهنگی و مشترکات بنیادی و زبانی 2 ملت ایران و افغانستان است، که با وجود جدایی مرزهای سیاسی و حکومتی، همچنان مشتاق، همکار و علاقمند به یکدیگر نگه داشته است.

بر همین اساس، شاعر نامی افغان، استاد “خلیل الله خلیلی”، احساسات و جوشش درونی خود در پیوند این دو ملت را چنین ابراز می‌دارد:

ز آغاز تاریخ، ایران   و   افغان     سر  خوان دانش چو اخوان  نشسته

ز باغی دو سرو روان قد کشیده    به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته

دو شاگرد فطرت، دو استاد مشرق     دو همدرس در یک دبستان نشسته

مردم این 2 کشور که زمانی ملت واحدی به حساب می‌آمدند، علایق تاریخی، فرهنگی، دینی و زبانی مشترک دیرینه ای دارند.

افغانستان دومین کشوری است که زبان فارسی در آن رواج دارد و زبان ادبی آن به حساب می آید. در سال 1921 امان الله خان به منظور تثبیت این استقلال، قرارداد دوستی با ایران منعقد ساخت.

اما تأثیر انقلاب ایران بر افغانستان، با توجه به پیوندهای تاریخی، فرهنگی، زبانی و دینی این دو کشور بیشتر از هر کشور دیگری بود.

حدود هشت ماه پیش از پیروزی انقلاب ایران، رژیم “سردار داوودخان”، در هفتم اردیبهشت 1357 به وسیله احزاب چپگرایی خلق و پرچم ساقط شده بود.

ماهیت ضد دینی رژیم کمونیستی کابل، مردم افغانستان را به شدت علیه این رژیم تحریک کرده و در نقاط مختلف افغانستان، خیزش های پراکنده ای علیه رژیم کمونیستی آغاز شده بود.

کشور کنونی افغانستان هم همانند دیگر سرزمین‌های اسلامی، در راستای اهداف نامشروع و استعماری کشورهای استعمارگر از جمله به منظور انتزاع 2 ملت از همدیگر ساختار سیاسی مستقل پیدا کرده است.

اما برخلاف خواست آنها همواره روابط دو ملت مبتنی بر مشترکات عمیق فرهنگی حفظ شده و در کنار هم باقی مانده اند، هر چند تلاش برای ایجاد اختلاف و دشمنی میان اقوام و مذاهب و ملت‌ها هیچگاه از دستور کار استعمارگران خارج نشده است.

هر چند پیوند 2 ملت ایران و افغانستان براساس خمیرمایه های دینی – فرهنگی شکل گرفته و انقلاب اسلامی هم به دلیل ماهیت اسلامی و رویکرد مردمی خود این پیوند را تقویت کرده است، اما مشکلات ناشی از کودتای کمونیستی در افغانستان و اشغال این کشور توسط شوروی سابق از یک سو و حمایت مردم و دولتمردان جمهوری اسلامی از مردم افغانستان از سوی دیگر، تاثیر بسزایی بر تعامل و همگرایی سازنده 2 ملت داشته است.

ملت افغانستان شاهد بوده که ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر اساس وظیفه انسانی، ملی و تاریخی خود از مردم افغانستان در مقابل اشغالگری دفاع کرده است.

در طول 3 دهه گذشته ایران اسلامی بیشترین روابط و همکاری ها را مبتنی بر وحدت فرهنگی، نژادی، زبانی، تاریخی و دینی با مردم و جریانات مردمی در افغانستان داشته و ضمن به رسمیت نشناختن حکومت کمونیستی، محکوم کردن مستمر تجاوز شوروی به افغانستان، حمایت از جهاد و مقاومت مردمی علیه تجاوز و اشغال، حمایت از دولت مجاهدین، مخالفت با سلطه جریان متعصب و متحجر طالبان، دفاع از حاکمیت ملی افغانستان، کمک به توسعه، ایجاد ثبات و امنیت و برطرف نمودن سایه شوم جریانات ضد مردمی و نیروهای اشغالگر از سر این ملت مظلوم با مردم افغانستان داشته است.

4- همفکری علمای اسلامی ایران و افغانستان در مبارزه با طاغوت

“وحید مژده” پژوهشگر و تحلیل‌گر سیاسی می‌گوید: “انقلاب ایران یک انقلاب ملّی نبود. مهمترین مشخصه این انقلاب اسلامی بودن آن بود؛ به همین دلیل تأثیر آن بر سایر جوامع اسلامی، به ویژه بر قیام‌های مردم افغانستان که آن هم ماهیت اسلامی داشت، کاملاً مشهود بود”.

به باور مژده، پیش از انقلاب ایران، بیشتر اهل تشیع افغانستان از کانون‌های فکری ایران تأثیر می‌پذیرفتند؛ اما اسلامی بودن انقلاب ایران این تأثیر گذاری را بر اهل تسنن افغانستان نیز گسترش داد.

وجود علمای دینی که بارورکننده اندیشه اسلامی در میان مردم بودند، تسریع کننده حرکت انقلابی توده‌ها در برابر ظلم و استعمار بود.

علمای دینی که در حوزه های علمیه تمدن اسلامی مانند مشهد، قم و نجف اشرف کسب علم کرده و در بازگشت به افغانستان مروج فرهنگ استعمار ستیزی  ومبارزه با طاغوت و تشکیل حکومت اسلامی بودند.

این علما با وقوع انقلاب اسلامی ایران، و پیدا کردن پشتوانه و الگو، با اراده و اعتماد بیشتر به جهاد پرداخته و مردم را به این فریضه تشویق می کردند.

اوج این حرکت ها در زمان حکومت های کمونیستی بود که هر روز هزاران عالم و آگاه دینی به دستور حکومت کمونیستی دستگیر شده و به زندان های نامعلوم انتقال داده می‌شدند.

در جریان همین ترورهای شخصیتی بود که در میان جامعه افغانستان به خصوص مذهب تشیع خلأ رهبری پیدا شده و در برخی موارد، حرکت‌ها از صراط مستقیم به کج راهه‌ها هدایت شدند.

انقلاب اسلامی ایران، بیشترین تأثیر را بین جمعیت شیعه افغانستان که به طور عمده متشکل از قوم هزاره است، گذاشت، که قابل انکار نیست و جای بحث ندارد. اما پس از هزاره‌ها شاید بیشترین تأثیر بر اقلیت شیعه تاجیک گذاشته شد.

حضور تاجیک‌های شیعه مذهب در ایران و آشنایی آنان با آموزه‌ها و تعالیم انقلابی در ایران، این تأثیرات را دو چندان کرده است؛ به گونه ای که در دوران جهاد و پیروزی مجاهدان، آنان خواستار حقوق سیاسی و مذهبی خویش شدند.

هر چند بیشتر تاجیک‌ها از مذهب اهل سنت پیروی می‌کنند، اما انقلاب اسلامی به اقلیت شیعه تاجیک جرأت داد تا مشارکت در نظام سیاسی افغانستان را بخواهند و بر مطالبات سیاسی خویش پای بفشارند.

قزلباش‌ها در کابل، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمینه را برای طرح دیدگاه‌های مربوط به انقلاب اسلامی ایران، فراهم می کردند و تصاویر امام خمینی(ره) را، حتی زمان اشغال این کشور توسط شوروی سابق، در کابل پخش می‌کردند.

تأثیر تحولات ایران در میان تاجیک‌های شیعه به گونه‌ای زیاد بود که تعدادی از پژوهشگران، دوره جهادی افغانستان را “دوره ایرانی شدن”(Inanization) نام نهادند و ادواردز(Edwards) و کوپکی (Kopecki)آشکارا به این مسئله تصریح کرده اند.

5- نقش رسانه‌ها در گسترش تفکرات اسلامی

از بعد فکری و فرهنگی می‌توان به تأثیرات ناشی از چاپ و پخش اعلامیه‌ها و بیانات حضرت امام و دیگر پیشگامان انقلاب که از سویی شیوه‌های صحیح مبارزه و از سویی دیگر خطوط سالم کار سیاسی را ارئه می‌دادند، اشاره کرد.

باز شدن فضای سیاسی ایران و چاپ و پخش کتب و نشریات در تبیین اسلام و تشییع راستین، از دیگر مواردی است که بر شیعیان افغانستان که هم مرز و هم زبان مردم ایران بودند و بویژه به شهر مذهبی و یکی از مراکز مهم نشر فرهنگ اسلامی در مشهد نزدیک بودند، تأثیر بسیار داشت.

فعالیت‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی نیز در این زمینه قابل توجه است. 

هم زبانی مردم افغانستان با ایران باعث می‌شد که مهمترین مراجع خبری و اطلاعاتی آنها رسانه‌های ایرانی باشد و در همین زمان بود که آنها با مؤلفه‌های انقلاب اسلامی آشنا می‌شدند و ارزش های والای آن را درک می‌کردند.

ترس استعماگران از نفوذ انقلاب اسلامی ایران در افغانستان

افغانستان از جمله کشورهای اسلامی است که از لحاظ تاریخی، فرهنگی و ژئوپلیتیکی با ایران پیوند عمیق داشته و تعامل 2 ملت به ویژه در دوره‌های حساس و تعیین کننده برقرار بوده است و این پیوند و تعامل در تحولات و پدیده های سیاسی-اجتماعی و به صورت خاص در تحولات 3 دهه اخیر 2 کشور در گستره وسیع و با عمق زیاد قابل مشاهده است.

کشور افغانستان به عنوان یک واحد سیاسی عضو در منطقه آسیای مرکزی و منطقه مرکزی جهان اسلام هر چند محاط در خشکی و محصور در کوهستان‌ها بوده، ولی در طول تاریخ مورد نظر استعمارگران و کشورگشایانی قرار گرفته است که از پیچ و خم کوه‌ها و دره‌های این سرزمین می خواسته اند خود را به هندوستان برسانند که حمله اسکندر مقدونی، تیمور گورکانی از این گذرگاه به هند و توجه استعمارگران انگلیسی به این کشور را در این راستا می‌توان شاهدی بر این ادعا دانست.

مهم‌ترین عاملی که وزن موقعیت منطقه‌ای و بین المللی افغانستان را تعیین می‌کند عبارت از رقابت‌های قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی برای توسعه نفوذ خود در منطقه مهم قلب آسیا، محل تلاقی جنوب و شمال آسیا و شرق و غرب آن و مدیریت خط لوله نفت و گاز بین کشورهای دارای این منابع با پاکستان و هندوستان است.

همجواری این کشور با جمهوری اسلامی به دلیل برخورداری از پیوندهای مشترک دینی، فرهنگی و تاریخی و حامل آموزه های اسلامی-انقلابی این اهمیت را بسیار بالا برده است.

بنابراین افغانستان برای استعمارگران در طول تاریخ همواره از 3 نظر اهمیت داشت: نقش ژئوپولتیکی، نقش ژئواکونومیکی و نقش ژئوکالچرال.

هر کدام از این نقش‌ها دارای پشتوانه تئوریک است که از سوی دانشمندان غربی ارائه شده است.

پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران یکی از دلایل حضور نظامیان کشورهای استعماگر مانند شوروی و آمریکا در افغانستان، جلوگیری از نفوذ ارزش‌های اسلامی انقلاب ایران در این کشور است.

شوروی پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران از 2 نظر احساس رضایت می‌کرد؛ اول این که دست یکی از رژیم‌های دست‌نشانده آمریکا از منطقه کوتاه خواهد شد و ثانیا این انتظار می‌رفت که ایران به زودی در اختیار گروه‌های چپی مانند “توده” و “مجاهدین خلق” که متمایل به آنها بودند، خواهد افتاد.

اما شوروی به زودی دریافت که معادلات آنها برهم ریخته و مدیریت الهی امام خمینی (ره) هرگز به بیراهه نمی‌افتد. بنابراین گزینه بعدی یعنی لشکرکشی به افغانستان را در دست کار گرفت. حرکتی که هر چند عوامل داخلی افغانستان از مهمترین دلایل آن بود، اما دلیل دیگر آن وقوع انقلاب اسلامی است.

پس از شکست شوروی و خروج مفتضحانه آن از خاک افغانستان و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اکنون نوبت به آمریکا می‌رسید که چشم طمع به خاک افغانستان بدوزد.

آمریکا در ابتدا با ایجاد گروه طالبان سعی در منزوی کردن انقلاب اسلامی ایران کرد، اما پس از مدتی با جلوه دادن این گروه به عنوان تروریست، دست به اشغال نظامی خاک افغانستان زد.

از مهمترین دلایل حضور آمریکا در افغانستان، جلوگیری از نفوذ ارزش‌های اسلامی انقلاب ایران و رصد مداوم برنامه‌های جمهوری اسلامی ایران است.

انتهای پیام/ ر


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا