قصه حضرت داود (ع) و ماجرای پیامبر شدنش
قصه حضرت داود (ع) و ماجرای پیامبر شدنش
به گزارش خبرنگار قرآن و فعالیتهای دینی یولن حجتالاسلام محسن قرائتی معلم و مفسر قرآن کریم در هجدهمین قسمت از برنامه سخن قرآن به موضوع امتیازات حکیمانه خداوند پرداخت.
کارهای خداوند حکمت و راز و فلسفه و دلیل دارد، چه ما بفهمیم و چه نفهمیم. اگر خدا چیزی به ما میدهد دلیل دارد و اگر چیزی را از ما میگیرد دلیل دارد و همه کارهایش حکیمانه است.
در قرآن آمده در یک جبهه بین حق و باطل در لشکر حق یک نوجوانی بود به نام داود که بعدها پیامبر شد، این نوجوان به حدی شجاع و دلیر بود که به دل دشمن رفت و رهبر دشمن را کشت. قرآن میگوید: داود، جالوت را کشت و خدا به او حکومت، حکمت و علم الهی داد. اینگونه نیست که داود یک پسری باشد که از خواب برخیزد و ببیند ملک و حکمت و پیامبری دارد، نه، او کاری بزرگ کرده که خدا اینها را به او داده است. مثل حسین فهمیده که برای متوقف کردن دشمن، زیر تانک رفت و اینگونه بزرگ و ماندگار شد.
خدا میداند که مسئولیتهای الهی را به چه کسانی واگذار کند، چه کسی را پیامبر کند و چه کسانی را امام کند. پس باید افراد کاری کنند، اخلاصی، شجاعتی، ایثاری کنند که خدا به آنها توجه کند. اول دعای ندبه میگوید: خدا با اولیای خود قرار داد بست و میدانست آنها قولشان قول است. شرط کرد که اینها باید زاهد باشند، یعنی دل از دنیا بکنند، مثلاً امام کاظم باید بروی زندان یا امام حسین باید بروی زیر سُم اسب و… خدا شرط کرد و آنها پذیرفتند و قولشان هم قول است.
خدا میگوید: ما به بنی اسرائیل برتری دادیم، یک زمان قدرت داشتند و بر دیگران برتری داشتند اما اینها سه کار خلاف انجام دادند، دانشمندانشان قانون خدا را عوض کردند و کتاب آسمانی را تحریف کردند، عموم مردمشان هنگام مقابله با دشمن گفتند: ما مرد جنگ نیستیم و تجارشان به سراغ ربا رفتند. اینگونه خدا فضلیتشان را گرفت.
پس همه دادنها و گرفتنهای خدا حکمتی دارد و همه کارهای خدا حکیمانه است.
انتهای پیام/