لاله و لادن که بودند و چطور در ذهن ایرانیها ماندگار شدند؟
لاله و لادن که بودند و چطور در ذهن ایرانیها ماندگار شدند؟
فرهاد طالبیان: دختران دوقلویی که از سر به هم چسبیده بودند. آنها با دو مغز فکر می کردند. مغزی که از یک رگ خون می گرفت ولی گویی قلبشان یکی بود.
والدین دوقلوها از دیدن شان ترسیدند یا تعجب کردند که بچه ها را به بهزیستی سپردند و بیمارستان نمازی شیراز و پس از چندی بیمارستان شهدای تجریش خانه آنها شد تا اینکه پزشکی نیکوکار در دوسالگی آنها را به فرزندی پذیرفت و به خانه خود در حومه کرج برد.
قصه شناسنامه گرفتن برای دو فرزندخوانده دکتر صفاییان هم شنیدنی است. او مجبور شده بود به قم و دیدار رهبر آن روز انقلاب برود و درخواست صدور شناسنامه کند که دو روزه به توصیه رییس وقت قوه قضاییه سید محمد بهشتی شناسنامه صادر شد.
زندگی این دو کودک تا نوجوانی که پدرشان به دنبال سرنوشت آنها برآمد، در رسانه های آن دوران بارها روایت شد. تا اینکه در ۱۵ سالگی بهزیستی واقعیت حضور آنها در خانه پدرخوانده را گفت و «دادگاه مدنی خاص» آن روزگار اختیارشان داد تا برای زندگی در خانه دکتر صفاییان یا بازگشت به خانه پدری در روستای لهراسب فارس، انتخاب کنند.
تصمیم آنها متفاوت بود: ما در خانه مستقلی زندگی می کنیم نه در خانه ای که پدر و مادر خونی ما در آن هستند و نه در خانه ای مرفه که پدرخوانده نیکوکار، ۱۳ سال پذیرای مان بوده. این تصمیم شاید اولین انتخابی بود که نشان داد سرنوشت لاله و لادن با انتخابهای معمول همراه نیست.
قصه تحصیلات آنها هم ماجرایی شنیدنی است. دوقلوها زبان انگلیسی می دانستند. درسشان خوب بود و باهوش و با ادب صحبت می کردند. حضور آنها در کنکور برای خود خبری بود که روزنامه های ابتدای دهه ۷۰ از آن نگذشتند.
لاله در دانشگاه یزد و لادن در کرج قبول شده اند. آن زمان بود که با مداخله رییس جمهور وقت علی اکبر هاشمی رفسنجانی، سهمیه ریاست جمهوری برای تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه تهران به آنها اعطا شد تا ۴ سال بعد با نمرات قابل قبولی از بهترین دانشگاه آن روزگار ایران فارغ التحصیل شوند.
پس از گذشت دوره شیرین دانشجویی در قدیمی ترین دانشگاه ایران، واقعیت با تمام توانش بر سر آن دو آوار شد. برای دخترانی که زبان می دانستند، کارشناس حقوق از دانشگاه تهران بودند و کم کم در کاربری با کامپیوتر وارد شده بودند، هیچ کاری نبود. حتی استخدام دولتی هم به دلایلی که هرگز رسما اعلام نشد برای آنها بن بست بود چه برسد به بخش خصوصی که ترجیحش کار کردن با اشخاصی است که توان بالا و مشکلات اندک دارند.
همه این مشکلات اعم از سخت شدن شرایط زندگی، متفاوت بودن سلیقه آنها در حالی که مجبور بودند همدیگر را در برخی مواقع تحمل کنند، مشکلات ستون فقرات و … سبب شد که آنها خیلی جدی به فکر جدا شدن بیفتند.
تصمیم به جدا شدن به هر قیمت، با مخالفت پزشکان معروف دنیا روبرو شد. آلمانی ها گفته بودند عمل جراحی جداسازی دخترها ممکن نیست. در بهترین صورت یکی از آنها می میرد یا برای تمام عمر قلج می شود. در شکل های بدتر هم در دو جان خواهند سپرد. پزشکان سایر کشورها از جمله امریکایی ها هم توصیه های مشابهی داشتند: جداسازی ممکن نیست یا با خطر بسیاری همراه است.
تجربه جداسازی دوقلوهای نپالی توسط جراحی چیره دست به نام کیت گوا در کشور سنگاپور، لاله و لادن را در نهایت به اتاق عمل برد. عملی که پزشکان انتظار داشتند بیش از دوشبانه روز کامل به طول بینجامد. عمل در ۱۷ تیرماه ۱۳۸۲ شروع شد و پس از چندی با جداسازی سه بعدی جمجمه به خوبی پیش رفت. ذکر جزییات عمل جراحی بسیار پیچیده جداسازی دو بافت مغزی از یکدیگر چندان اهمیت ندارد. همین قدر کافی است که بدانیم پزشکان هنگامی که به جداسازی رگهای اصلی مغز رسیدند مشکلات شروع شد. خونریزی بسیار شدید از رگهای خونی که ۳۰ سال به دو مغز خون برده بود به اندازه ای بود که لاله در میانه عمل جان باخت.
تلاش تیم پزشکی برای اینکه لادن را نجات دهد به جایی نرسید و با وجودی که پزشکان توانستند جلوی خونریزی شدید از شریان مغزی را بگیرند ولی لادن هم به کما رفت و نهایتا یک ساعت و نیم پس از لاله درگذشت. این چنین شد که افسانه لاله و لادن در روزهای گرم تیرماه ۸۲ برای بسیاری از خانواده های ایرانی که آنها را می شناختند و قصه هایشان را در روزنامه ها، هفته نامه ها و تلویزیون دنبال می کردند به پایان رسید. پیکر آنها به زادگاهشان فیروزآباد فارس منتقل و به خاک سپرده شد.
۱۷ تیرماه یعنی ۲۱ سال از آن دوران می گذرد ولی هنوز بسیاری از ایرانیان به یاد دارند دخترانی که با وضعیت خاصی به دنیا آمده بودند و تلاش داشتند زندگی را در نهایت احساس خود تجربه کردند چه امیدوارانه تصمیم گرفتند سرنوشت خود را از سر بنویسند ولی آنکس که سرنوشتها را می نویسد چیز دیگری برایشان رقم زد، سرنوشت آنها ساعتی پس از جدایی مرگ بود.
مجله خبری یولن