فرهنگ و هنر

ابوطالبی: علی (ع) هم حق تحمیل حکومت بر مردم را نداشت

ابوطالبی: علی (ع) هم حق تحمیل حکومت بر مردم را نداشت

به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه یولن، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به الآن حقیقت حضور و نقش مردم در امور سیاسی و اجتماعی سؤال و مسأله‌ای است که فکر خیلی از افراد را به خود معطوف داشته است. این‌که مردم‌سالاری اسلامی و مردم‌سالاری دموکراسی غربی چه تفاوت‌هایی باهم دارند و نقص مردم‌سالاری غربی در چیست ما را بر آن داشت تا با حجت‌الاسلام مهدی ابوطالبی، استاد مطالعات سیاسی و عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی (ره)، گپی بزنیم که در ادامه بخش‌هایی از آن را می‌خوانید.

ابوطالبی در ابتدا گفت: مسأله حضور و نقش مردم در امور سیاسی را باید از عصر رنسانس به بعد دانست، تا پیش از آن می‌توان گفت اکثریت مطلق نظام‌های سیاسی کشور‌های جهان، چه در غرب و چه در شرق به شکل سلطنت اقتدارگرا و موروثی بوده است. البته ریشه‌های اصلی مردم سالاری را باید در یونان باستان به خصوص در دولت و شهر آتن جست‌وجو کرد اما در تاریخ، آن دوره‌ای که منتهی شد به حضور و مشارکت گسترده مردم در بحث سیاست و امور سیاسی عصر رنسانس است. به همین دلیل تلقی غالب این است که مشارکت و حضور مردم در امور سیاسی و حاکمیتی با شکل‌گیری رنسانس یه وجود آمده و محصول چند سده اخیر است.

وی افزود: بدین منظور وقتی صحبت از نظام اسلامی شد و عبارت «جمهوری» هم کنار آن آمد، تفکر عده‌ای بر این بود که نظام جمهوری اسلامی سیاستی نظیر سایر حکومت‌های دموکرات است که در کشور‌های دنیا وجود دارد. اما مسأله مهم در این باره که باید بدان توجه کرد این است که اساساً مشارکت و نقش مردم در امور اجتماع و سیاست در اسلام پیش‌بینی شده و محصول دنیای مدرن و جهان متجدد نیست.

ابوطالبی بیان کرد: ذهنیتی که در رابطه با جمهوری اسلامی وجود دارد این است که با تلفیق اسلام و جمهوریت مدلی جدیدی به وجود آمده که عده‌ای تمرکز و توجهشون به جمهوریت ومؤلفه‌های دموکراتیک آن است و عده‌ای به اسلامیت آن تعلق خاطر بیشتری دارند. اما مقام معظم رهبری(مد ظله ‌العالی) در این باره عبارت دقیقی دارند و آن این است که«جمهوریت بخشی از اسلام است»، در این عبارت دقیق کاملاً هویداست که چنین نباید تصور کرد که اسلام یک مدل و الگو جدایی بوده و در تأثیر‌پذیری دنیای مدرن چیزی اضافه‌ای به نام جمهوریت را به آن افزوده شده‌‌است. از صحبت‌های رهبری نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که در حکومت اسلامی واقعی مردم در قالب جمهوریت باید حضور و نقش آفرینی داشته باشند.

او گفت: برخی بین حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی تفکیک قائل شدند و معتقدند که جمهوری اسلامی، شکل و الگویی مطابق با مقتضای دنیای حال حاضر است و ایده‌آل اصلی رسیدن به حکومت اسلامی است که به شکل اقتدارگرا و بدون حضور گسترده مردم اداره شود. ملاحظه‌ای که به این نوع تفکر وجود دارد این است که اساساً مدل ایده‌آل نه حکومت اسلامی، بلکه همین جمهوری اسلامی است. امام خمینی (ره) در همین رابطه فرمودند «‌جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد»، این جمله به صراحت نافی اندیشه‌هایی است سخن از: جمهوری ایرانی، جمهوری ایران، حکومت اسلامی(به معنای عدم جمهوریت) و…است. از آنچه که گذشت باید چنین نتیجه گرفت که حضور مردم و نقش آن‌ها در سیاست نه از سر اضطرار و مقتضای شرایط،‌ بلکه بنا به اصالتی است که در آیات و روایات دارند است.

وی افزود: نکته بعدی که باید بدان پرداحت کیفیت و چگونگی حضور و نقش‌آفرینی مردم در نظام‌ اسلامی است. در وهله اول باید گفت آن مردم‌سالاری و نقشی که برای مردم در نظام‌های دموکراسی غربی پیش‌بینی شده است با مردم‌سالاری‌ای که در اسلام در نظر گرفته شده‌ متفاوت است. به همین دلیل رهبری معظم تأکید دارند که نگوییم «دموکراسی اسلامی» بلکه بگوییم «مردم‌‌سالاری اسلامی». حال سؤال این است که چه تفاوتی در این رابطه وجود دارد؟ 

ابوطالبی در رابطه با مردم‌سالاری اسلامی و غربی گفت: در منطق سیاسی غرب مشروعیت حکومت و حکام از رأی مردم و خواسته آن‌ها به وجود می‌آید یعنی مردم هستند که اهلیت و صلاحیت نوع حکومت و شخص زمامدار را تعیین می‌کنند حال هر کسی می‌خواهد باشد. در چنین چشم‌اندازی مردم ملاک و معیار قانون‌ و ارزش‌ها هستند، فارغ از این‌که دین و اخلاق چه‌ می‌گوید. زمامدار در این وضعیت اگر بخواهد محدودیتی هم اعمال کند باز باید به خواست و رأی مردم باشد. به طور مثال همانطور که در برخی کشور‌های دنیا ازدواج همجنسان باهم قانونی است، اگر مسلمانی با این موضوع مخالفت کند، او متهم به ضد ارزش‌بودن می‌شود. حال اگر ده سال بعد همان کشور حکم بر غیر‌مجاز بودن چنین ازدواجی کند، آن موقع ارزش می‌شود. عدم مشروعیت قانونی ازدواج هم‌جنسان باهم، یعنی در این مدل حکومتداری امر و ارزش ثابتی وجود ندارد و همه چیز قابل گفت‌وگو است.

وی افزود: آنچه که گذشت مبنای صوری و نوشته شده مردم‌سالاری غربی است که پایبندی به چنین مبنایی و صحت گذاشتن به آن در همه حال در جهان غرب بحث دیگری را می‌طلبد، اما به صورت کلی معیار بودن بشر در همه چیز اساس جهان‌بینی غربیان است.  

ابوطالبی در باره حقیقت مردم‌سالاری دینی گفت: در نظام فکری و هندسه اسلامی صلاحیت حکومت‌داری و حاکم شدن را تنها خدا است که تعیین می‌کند و در تعیین اهلیت زمامدار نظر مردم اهمیتی ندارد. اگر خدا علی‌ ابن ابی‌طالب را مشخص به رهبری کرد و کل دنیا مخالفت کردند با چنین نظری؛‌ اصل صلاحیت به هیچ‌وجه زیر سؤال نمی‌رود ولو به حکومت نرسد. اما در مقابل آن باید گفت «برای به فعلیت رسیدن حکومت منتخب خدا»، همراهی و نظر مردم اهمیت و موضوعیت دارد. همان خدایی که در انتخاب حاکم نظر مردم را فاقد اهمیت می‌داند، تحمیل حکومت به مردمی که به شخص منتخب او اقبال ندارند را ممنوع اعلام کرده است.

وی افزود: بحث مقبولیت مردمی چنان مهم و اساسی است که خدا به هیچ‌وجه حاضر به تحمیل نوع خاصی از حکومت به مردم نیست هرچند که همین آدمیان به دلیل اعراضشان از حق مستوجب گناه و بازخواست هستند. اگرچه مردم به دلیل دفاع نکردن از علی (ع) دچار اشتباه بزرگ و نابخشودنی شدند اما علی (ع) قرار نیست حکومت خود را به هر نحو بر مردم تحمیل کند.

انتهای پیام/


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا