به گزارش یولن روزنامه قدس نوشت: این جملات را مرور کردیم که برسیم به ادا و اطوار کاپیتانهای تراکتور و پرسپولیس در بازی جام حذفی که از قضا ستونهای دفاعی تیم ملی هم در جام جهانی خواهند بود.
رفتار زشت، توهینآمیز و مضحک خلیلزاده و کنعانیزادگان را چه در ایجاد جنجال در زمین و چه در تحریک تماشاگران با شادی گلهایشان و پنالتیهایشان دوباره تماشا کنید. دعوا، فحش، رقص، ادا درآوردن، سکوها را به حاشیه دعوت کردن و… . سالهاست از «فرهنگ سکوها» حرف میزنیم. از فحاشی، از شعارهای زننده، از خشونت کلامی و رفتاری تماشاگران، اما کمتر از خودمان پرسیدهایم: این فرهنگ کجا باید ساخته میشد و کجا فرو ریخت؟
واقعیت تلخ این است که ارکان اصلی فرهنگسازی فوتبال ایران، یعنی داخل زمین، خودشان دچار بداخلاقی و هنجارشکنی شدهاند. نسلی که امروز روی سکو نشسته، پیش از هر چیز فوتبال را از زمین یاد میگیرد؛ از رفتار بازیکن، از واکنش کاپیتان، از نوع اعتراض به داور، از شادی پس از گل.
نمیخواهیم از ناصرحجازی، دکتر زادمهر، علی دایی، مهدویکیا و حتی هاشمیان و کریم باقری بت بسازیم و آنها را عاری از اشتباه بخوانیم اما شما نوع راه رفتن و صحبت کردن و شادی و خشم آنها را با ملیپوشان جدید مقایسه کنید. حتی سبیلهای آنها در آن دههها خودش ابهتی داشت و احترامی.
امروز اما وقتی بازیکن ملیپوش با ژست و حرکت تمسخرآمیز فضا را ملتهب میکند، دیگر انتظار «تماشاگر فرهیخته» داشتن، بیشتر شبیه شوخی است تا تحلیل. کمیته انضباطی و کمیته اخلاق سالهاست جریمه میکنند، محروم میکنند، بیانیه میدهند؛ اما نتیجه؟ تقریباً هیچ. چون مسئله فقط «تنبیه» نیست، مسئله «فقدان مرجع اخلاقی» در زمین است. وقتی کاپیتان خودش هنجارشکن است و وقتی اعتراض و تمسخر تبدیل به بخشی از نمایش بازی شده، سکو هم همان را بازتولید میکند.
از منظر جامعهشناسی ورزش، فرهنگ امری تزریقی و دستوری نیست. با جریمه و بیانیه هم ساخته نمیشود. فرهنگ محصول الگوهاست. اگر قرار است فرهنگسازی اتفاق بیفتد، باید از داخل زمین شروع شود؛ از تیمها، از کاپیتانها، از ستارهها. امروز کدام کاپیتان و ستاره را داریم که الگو باشد، که متین باشد و باوقار؟ کدام کاپیتان را داریم که یک استادیوم به احترامش بلند شود و یک باشگاه به نام و نشان آن بنازد؟
17302
