فریادرسی از جنس مردم در سرزمین کهن فارس/ آن مرد با نثار امید آمد

به گزارش یولن از شیراز، دیوان را باز کردم و چشمم به ابیاتی افتاد که بارها خوانده بودم اما یک مصرع انگار که تازگی داشت، آنجا برای خودش خودنمایی میکرد.
“زدهام فالی و فریادرسی می آید”
چشم به آرامگاه حافظ دوختم و محوطهای که همیشه برایم از اتفاق هایی خبر میداد اما آن روز، اتفاقی ناب در راه بود.
ساعتی بعد ازدحام جمعیت، بیهراس از کرونا، محوطه حافظیه را پر کرده بود. به طور معمول، رؤسای جمهور با خدم و حشم و تعدادی محافظ همراه هستند، آن روز اما تصویر دیگری می دیدم. تصویر مردی که با ابهت بود اما ساده و باوقار قدم برمیداشت.
به سمت آرامگاه می آمد. مردم در گوشه و کنار، از حضور بالاترین مقام اجرایی کشور به وجد آمده بودند و خود را به او می رساندند و او بدون تشریفات در جمع مردم حضور یافت. محافظان به رسمِ وظیفه، سعی می کردند قدری فاصله ایجاد کنند اما آیت الله رئیسی که هدف اصلیاش از سفر، برداشتن فاصله میان مردم و مسئولین بود، ابایی از حضور مردم نداشت.
اینها را گفت و لحظاتی خاموش شد. نگاهش کردم و با قاطعیت گفتم: بعد از آن چه شد؟ دیگر کجا رفتید؟
میدانست که روز سفر، بیشتر مشغول انتشار اخبار سفر هیئت دولت بودم و کمتر توفیق حضور داشتم. همچنین دنبال موضوعی جذاب برای حاشیهنگاری یا روایتگری از سفری که مردم فارس در آن میزبان خادم جمهور بودند.
خادم جمهور گفتم و یادم به وکیل الرعایا افتاد و میزبانی شیراز، که چه تقارن بامسمایی را با این عنوان، یدک می کشید.
سید و حریم امن سومین حرم
از دوستم پرسیدم: حرم شاهچراغ چی؟ آنجا هم رفتی؟
رفته بود و روحانیت حرم مطهر چه حس گوارایی داشت. فوارههای آب وسط صحن، در قرینه گنبد حرم، جلوهای زیباتر به فضا بخشیده بود. همه چیز دست به دست هم داده بود که روزی زیبا رقم بخورد.
رئیسجمهور در حین زیارت با مردم، چهره به چهره به گفتگو نشسته و زنان و مردان خونگرم و مهماننواز که این بار میزبان مردی از جنس خودشان بودند.
در حین گفتوگو، ناگهان ماجرای زن سالخورده اهل سروستان به خاطرم آمد که با وجود کهولت سن، خود را به شیراز و حرم مطهر رسانده بود تا آیتالله رئیسی را از نزدیک ملاقات کند و از کاستیهای شهرش سخن بگوید.
از این قبیل رویدادها کم نبود، ملاقاتهایی که قوت میبخشید به پاهای بیرمق زنان و مردان سالخورده و امید میداد به دل جوانان و نوجوانان…
آن مرد با نثار امید و لبخند آمد
منتظر خبر هستم و با همکارمان در مرودشت، تماس می گیرم که سریعتر خبر را بفرستد. قرار است رئیسجمهور پس از بازدید از مجموعه تختجمشید، به کارخانه آزمایش سرکشی کند.
رئیس جمهور با حضورش در این واحد تولیدی راکد، توانست امید احیای آن را در دل مالکین و سهامداران زنده کند.
کارخانهای که طی سالیان یکی از مرغوبترین لوازم خانگی را تولید میکرد، مدتها بود در آستانه تعطیلی قرار گرفته اما حضور رئیسجمهور، مسیر استمرار خط تولید این کارخانه را تا حدی هموار کرد.
امیدهایی که زنده شد
آیتالله رئیسی در جمع اهالی کناره از روستاهای مرودشت نیز قرار گرفت، این هم از آن رویدادهای متفاوت سفر بود…
دامداران روستا که از دیدار مستقیم با رئیس جمهور به وجد آمده بودند، سفره دلشان را پهن کرده و هر چه بر آنها گذشته بود را بازگو کردند.
از کمبود نهادههای دامی تا افزایش قیمت آن که برخی از وحدهای دامی را به ورطه تعطیلی کشانده بود.
دامداران منطقه، آن روز بالاترین مقام اجرایی کشور را در جمع خود ملاقات کردند، حضوری صمیمانه و گفتگویی بی تکلف. باز هم همان قدم های باطمانینه اما قاطع ، قدمهایی که هر کدام امیدی را زنده میکرد.
یکی از دامداران منطقه که پا به سن گذاشته و عمری را سپری کرده است، برایم گفت که تاکنون چند رئیس جمهور را دیدهام که یا به شیراز سفر کردهاند اما نخستین بار است که میبینم رئیسجمهور، چنین خودمانی و صمیمی در جمع هر طبقه از مردم حضور مییابد.
دستانش را نشانم داد، دستانی که شیارهای عمیقش از رنجی مداوم و کار و زحمتی به طول یک عمر حکایت داشت.
با شوقی که در نگاهش مشخص بود، گفت: خانم خبرنگار، این دستها را رئیسجمهور در دستانش فشرد… این دستهای زخمت و پینهبسته مرا… و بعد بغض کرد.
و ادامه داد: دستانم را که به گرمی در دست فشرد، مطمئن شدم میتواند گره های ما را باز کند. گرههای کور زندگیهای پرمشقت. او همان مسؤولی بود که آمده تا آرمانهای انقلاب را زنده کند و مگر نه اینکه انقلاب متعلق به محرومین و مستضعفان است؟
شوق دیدار هنوز در ذهن و دلش نشسته بود.
آری روزهایی از سفر رئیسجمهور و هیئت دولت به فارس گذشته و انتظار برای اجرای مصوبات این سفر هنوز زود است اما حضور وزرا در شهرهای استان فارس و در راس آنها رئیسجمهور، بازدیدها و افتتاحیهها در حوزه عمرانی، اقتصادی و فرهنگی همچنین بررسی موانع تولید و اشتغالزایی، سرکشی از بناهای تاریخی و میراثی و… که بخشی از این سفر را رقم زد، امیدهایی را در دل مردم زنده کرد.
هر چند بالاترین امید، دیدار بیواسطه و بدون تشریفات با شخصِ رئیسجمهور بود. دیداری که جلوهای دیگر داشت. جلوهای از پر رنگ شدن جمهوریت نظام.
انتهای پیام/س