سپهر ستاری؛ فوتبال ایران در سالهای اخیر، بارها ثابت کرده که با آدمهای درست و حرفهای مشکل دارد. هر کس بخواهد اصولی، صادق و بیحاشیه کار کند، در نهایت یا حذف میشود یا خودش عطای ماندن را به لقایش میبخشد. حالا نوبت وحید هاشمیان است؛ مردی آرام، متین و باکلاس که قرار بود الگوی جدیدی از مربیگری حرفهای در فوتبال ما باشد، اما مثل خیلیهای دیگر، قربانی رفتارهای غیرمنطقی و تصمیمهای عجولانه شد.
هاشمیان نه دنبال جنجال بود، نه اهل مصاحبههای احساسی. با نظم آلمانیاش آمده بود تا چیزی به فوتبال ایران اضافه کند، اما در نهایت، بیاحترامی دید و کنار گذاشته شد. درست همان اتفاقی که برای مهدی مهدویکیا، علی کریمی، علی دایی و حتی فرهاد مجیدی افتاد.
مهدویکیا، با آن همه اعتبار و تجربه بینالمللی، از فوتبال ایران برید چون فهمید اینجا جای آدمهای اصولی نیست. علی دایی، اسطورهای که باید سرمایه ملی میبود، به خاطر تنگنظری و رفتارهای یکسری غیرفوتبالیها کنار رفت. و فرهاد مجیدی هم، بعد از قهرمانی تاریخی با استقلال، تصمیم گرفت به امارات برود و دیگر برنگردد، چون فهمید در این فوتبال، حتی موفقیت هم تضمینی برای احترام نیست.
واقعیت تلخ این است که فوتبال ایران به جای حمایت از مربیان شریف و تحصیلکرده، ترجیح میدهد آنها را کنار بزند تا میدان برای اهل سیاست، حاشیه و رفاقت باز بماند. نتیجهاش هم میشود همین که داریم: نسل طلایی فوتبالمان یکییکی از کشور میروند و دیگر هیچ انگیزهای برای بازگشت ندارند.
فوتبال ایران امروز بیش از هر زمان دیگری محتاج آدمهایی مثل وحید هاشمیان است، اما پارادوکس تلخ اینجاست که همین فوتبال، همان آدمها را از خودش میراند.


