پنجشنبههای شهدایی| آزادهای که راهگشای برادر شهیدش شد
به گزارش یولن از ممسنی، در جریان جنگ تحمیلی و تمام جنگ هایی که تا به الان علیه دین و کشور رخ داده، رشادت جوانان و نوجوانان ایرانی زبان زد خاص و عام است.
به رسم عشق و عادت و توسل به شهدا، مهمان این هفته پنجشنبه های شهدایی، شهیدی از جنس پاکی و نجابت است.
شهید احمدی با ذکاوت رهسپار جبهه شد
شهید علی احمدی، از جان نثاران میهن عزیزمان در جنگ ۸ ساله تحمیلی عراق علیه ایران است که با زیرکی و ریسک پذیری و با الگو گیری از برادرش راهی میدان نبرد شد.
این روایت را محمد، آزاده جنگ تحمیلی و برادر شهید علی احمدی می گوید که بعد از آزادی از دوران اسارت خبری که شنید شهادت برادرش بود و وی تا الان با درد فراق سر می کند.
برادر شهید احمدی می گوید: ایشان دانش آموزی ۱۵ ساله بود که به طور دائم بعد از اسارت من و با توجه به عشق و علاقه ای که به کارهای بسیجی و فرهنگی داشت بدنبال رهسپاری به سوی جبهه جنگ بود و سخن اصلیش این بود که چون برادرم اسیر است من باید در جبهه حضوری داشته باشم؛ اما به دلیل سن کم و داشتن پدر و مادر کهن سال و برادر اسیر، سپاه و ارگان های مربوطه با اعزام وی مخالف کردند.
علی در راه سقایی شهید شد
محمد احمدی ادامه داد: علی با شور و اشتیاق باور نکردنی که داشت بعد از جواب رد سپاه، از شناسنامه خود کپی می گیرد و یک سری از اطلاعات شناسنامه را روی کپی تغییر می دهد و باز کپی می گیرد و تحویل سپاه می دهد تا نهایتا با زیرکی که به خرج داده بود به جبهه اعزام شد.
برادر این شهید والامقام با توجه به گفته همسنگر شهید احمدی در خصوص شهادت برادرش گفت: طبق گفته ی همسنگر شهید، در اردوگاهی که بودند آب نداشتند و تانکری در تیر رس ارتش عراق وجود داشت که شهید علی داوطلب می شود و با حرکت سینه خیز خود را به تانکر آب عراقی ها می رساند.
او ادامه داد: وقتی که علی در حال پر کردن دبه ها بوده ارتش عراق متوجه حضور وی می شود و تانکر را مورد اصابت قرار می دهد و سر انجام شهید علی احمدی سال۱۳۶۲ در منطقه زبیدا به درجه شهادت نائل می شود.
برادر شهید احمدی، با توجه به اینکه ۸ سال اسیر عراقی ها بوده و در زمان شهادت برادرش حضور نداشته گفت: روز ازادیام، کسی از خانواده درباره شهادت علی به من چیزی نگفت تا اینکه آزاده های جنگ تحمیلی را برای زیارت قبور شهدا و ادای احترام به ایشان، به گلزار شهدا بردند و در حال قدم زدن در گلزار شهدا بودیم که متوجه قبر برادرم شدم و همان گاه دریافتم که علی شهید شده و شهادت در راه خدا افتخار است.
محمد احمدی، خاطره ای جالب از شهید علی احمدی برایم تعریف کرد و همانجا بود که به عمق شور و اشتیاق شهید به جبهه و جنگ و شهادت پی بردم و قطع به یقین شهادت شهید، نشان از سعادت و لیاقت وی بود.
روایتگر داستان، این خاطره شور انگیز را باتوجه به علاقه زیادی که به شهید علی احمدی داشت با لبخند برایم تعریف کرد و گفت: زمانی که جنگ بود و در جبهه حضور داشتم به مرخصی امده بودم. روزی خواب بودم و در خانه متوجه صدای خنده شدم، بیدار که شدم دیدم علی لباس های نظامی مرا پوشیده و با توجه به اینکه قد شهید از من بلند تر بود لباس های من برایش کوتاه بود و از همین جهت اهالی خانه میخندیدند.
در پایان محمد احمدی آزادهای که ۸ سال زیر شکنجه های رژیم بعثی عراق به خاطر دفاع از میهن خم به ابرو نیاورد و در خانوادهای انقلابی بزرگ شد گفت: به شهادت برادرم افتخار میکنم چون او جان بر کف گذاشت تا کشورش و مردمش پاینده باشند و امیدوارم که مردم کشورمان قدر دان چنین جوانهایی که جان خو را برای دین و اسلام و ادای وظیفه مسلمانی فدا کردند، باشند.
انتهای پیام/م