فرهنگ و هنر

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد

به گزارش خبرنگار گروه تاریخ یولن، دوره ۲۰ ساله خودکامگی رضاخان با حمله متفقین به ایران، در شهریور ۱۳۲۰ به پایان رسید. پهلوی اول اگرچه کوشید با اعلان بی‌طرفی، خود را از شراره آتش بزرگ‌ترین جنگ تاریخ جهان، یعنی جنگ بین‌الملل دوم، حفظ کند، با درک نادرست از آینده جنگ و محتوم دانستن پیروزی نهایی آلمان، سیاست نزدیکی به رایش سوم را در پیش گرفت و با این کار، سبب رنجش گمارندگان اولیه خود در سال ۱۲۹۹ شد. رضاخان که از شعور سیاسی ـ نظامی بهره چندانی نداشت، درنیافت که به دلیل اعلان جنگ آلمان به آمریکا و ملحق شدن دولت واشنگتن به اتحاد انگلیس و شوروی و جبهه‌گیری آنها علیه نازی‌ها، هیتلر با وجود برتری نظامی بر مخاصمان خود در سال ۱۳۲۰، نهایتاً نمی‌تواند پیروز نهایی این جنگ باشد.

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد

تحلیل نادرست رضاخان از جبهه متفقین

نکته دیگری که از ناتوانی رضاخان در تحلیل درست اوضاع نظامی و سیاسی جهان در آن هنگامه حکایت می‌کند بی‌توجهی وی به موقعیت نیروهای نظامی جبهه متفقین (جبهه مقابل آلمان) بود. ایران از شمال با شوروی همسایه بود و نیز از سمت غرب در معرض هجوم نیروی زمینی انگلستان از عراق قرار داشت و از سمت جنوب، ناوگان نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در خلیج فارس، آن را تهدید می‌کرد؛ بنابراین حتی در صورت پیروزی آلمان در جبهه لنینگراد، ایران در برابر نیروهای روس و انگلیس آسیب‌پذیر بود. با وجود این تهدیدهای چندجانبه، براساس خاطرات حاجعلی رزم‌آرا، رضاخان فقط خود را از جهت شمال، در معرض خطر حمله می‌دید و به دلیل بزرگ‌بینی در مورد ارتش، تصور می‌کرد که درصورت این حمله، توانایی مقابله و دفع آنها را دارد! او به رزم‌آرا گفته بود که با مشاهده هر گونه نشانه‌ای از قصد روس‌ها برای تهاجم به ایران، چهارده روز قبل از این حمله، به او اعلام آماده‌باش خواهد داد!

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم

شهریور سیاه سال ۱۳۲۰ در ایران

رزم‌آرا که از کمبود کامیون برای انتقال نیرو و ادوات رزم به مرزها در این زمان شکایت داشت، گفته است: در این برهه، رضاخان، که خود را به اعتبار ارتش صدهزار نفری ایران، کاملا در موضع قدرت می‌دانست، در برابر ارتش شوروی اعلام آماده‌باش و دستور مقابله داد. در عالم بی‌اطلاعی رضاشاه از وضعیت نیروهای متخاصم جنگ و توان دفاعی ارتش خود، شوروی، بریتانیا و آمریکا، پس از ائتلاف بر ضد هیتلر، تصمیم گرفتند ایران را پل پیروزی خود قرار دهند و از امکانات آن به نفع خود و برای یاری رساندن به جبهه لنینگراد در روسیه، که آماج حمله نازی‌ها شده بود، استفاده کنند. آنها ایران بی‌طرف را سد راه پشتیبانی لجستیکی از جبهه‌های نبرد شوروی با آلمان می‌دانستند؛ بنابراین بی‌توجه به موضع رسمی حکومت ایران در این جنگ و به بهانه حمایت باطنی از هیتلر، دو سال پس از شروع جنگ جهانی دوم، در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیروهای شوروی از شمال و شرق، از هوا و زمین به ایران یورش بردند. هم‌زمان با حمله ارتش سرخ از شمال، نیروهای زمینی و دریایی بریتانیا از عراق و خلیج فارس پیشروی خود را به داخل مرزهای ایران شروع کردند و آغازگر حوادثی شدند که ایران را دامنگیر فاجعه‌ای بزرگ کرد.

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد

رضاخان: افسران من اشتباه نمی‌کنند

اما چرا در شهریور ۱۳۲۰ ایران اشغال شد؟ حسین فردوست در خاطراتش از آن دوران می‌نویسد: رضاخان همه فرماندهان نظامی خود را متموّل کرد، بدون آن‌که یک ریال از جیب خود بدهد. فقط به هر یک می‌گفت: «املاکی برای خود تهیه کنید!» و بدین ترتیب دستشان را در چپاول اموال مردم بازمی‌گذاشت. آن‌ها هم املاک زیادی، بیش‌تر در اطراف تهران، برای خود تهیه کردند و این اموال برای آن‌ها تقریباً مجانی تمام می‌شد. مثلاً یک ملک ۵۰ هزارتومانی آن زمان را به هزار تومان (البته با اعمال قدرت و زور و سرنیزه) می‌خریدند! استانداران و همه مقامات استان‌ها تابع شخص فرمانده لشکر بودند و با این شرط استاندار و فرماندار می‌شدند. مقامات کشوری استان‌ها فقط نامی بود و بس و همه‌کاره افسران عالی‌رتبه بودند. رضاخان عادت نداشت افسران عالی‌رتبه خود را عوض کند و لذا در تمام مدت سلطنتش آن‌ها را در مشاغل حساس کشوری و لشکری گمارد. هیچ فردی حق نداشت از نظامی‌ها شکایت کند؛ وگرنه شاکی تحت تعقیب و مؤاخذه قرار می‌گرفت. یک‌بار شخصی از کریم بوذرجمهری نزد مادر محمدرضا شکایت کرد و او نیز شکایت را به رضاخان داد و تقاضای رسیدگی کرد. رضاخان عصبانی شد و با خشونت از اتاق بیرون رفت و گفت: «به هیچ فردی اجازه نمی‌دهم از افسران من نزد من شکایتی بیاورد. آن‌ها اشتباه نمی‌کنند!»

رضاخان در مانور، لشکر یک و دو را به جان هم می‌انداخت

از ژاندارم‌ها خوشش نمی‌آمد، چون قزاق بود و بین قزاق‌ها (که به وسیله روس‌ها اداره می‌شدند) و ژاندارم‌ها (که تحت نفوذ انگلیسی‌ها بودند) یک خصومت کهنه وجود داشت. معهذا، سرلشکر ضرغامی را که افسر ژاندارمری بود، دوست داشت و او مدت طولانی، شاید ۸ سال، رئیس ستاد ارتش بود و هرگونه دسیسه‌ای علیه او بی‌ثمر ماند. در ارتش رضاخان، حرکات نمایشی و لاف و بلوف جایگزین تمرین و آمادگی رزمی واقعی بود و همین روحیه امرای رضاخانی ارتش ایران را در شهریور ۲۰ به آن وضع اسفبار انداخت. در سال، ۶ ماه برای رژه سوّم اسفند تمرین می‌کردیم و علاوه بر آن هرسال یک مانور تشکیل می‌شد و رضاخان لشکر یک و دو را به جان هم می‌انداخت: ۶ ماه دیگر سال هم تمرین صحرایی برای اجرای این مانور بود!

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد

ما با سه تا از این واحدها می‌توانیم جلوی روس‌ها را بگیریم!

نمونه‌ای از این لاف‌ها و «چاخان»ها را ذکر می‌کنم: شخصی به نام سرهنگ عبدالله هدایت رئیس رکن ۳ ارتش بود. او فرد بسیار خوش‌بیانی بود و در دورانی که دانشجو بودم، استاد دعوتی دانشکده افسری بود و من به عنوان یک شاگرد از بیاناتش لذت می‌بردم و مسحور معلوماتش می‌شدم! یک سال مانور سالانه در حوالی شهریار برگزار شد و من هم به عنوان فرمانده گروهان لشکر یک در آن شرکت داشتم. در شهریار ارتفاعات زیاد نیست، ولی به هر حال روی بلندترین تپه برای رضاخان جایگاهی درست کرده بودند و او با دوربین ما را تماشا می‌کرد. هدایت از طریق سرلشکر ضرغامی، رئیس ستاد ارتش به اطلاع رضاخان رسانید که امسال ما یک مانور کوتاه مدت از یک واحد جدید موتوریزه درست کرده‌ایم که اگر اجازه دهید اجرا شود! مانور اجرا شد. این واحد به اصطلاح جدید عبارت بود. از حدود ۱۰۰ ـ ۱۵۰ کامیون که یک تیپ سوار آن بودند، نه زرهی داشتند و نه تانکی و نه توپخانه به‌خصوصی؛ تعدادی کامیون بود و یک عده سرباز! دیدیم که از دور گرد و خاک بلند شد و این واحد رسید و توقف کرد. آن‌ها قبلاً زیرنظر هدایت، برنامه‌ریزی و تمرین کرده بودند. سربازها از کامیون‌ها پایین پریدند و به‌سرعت خود را به ارتفاعات رساندند و به اصطلاح تسخیر کردند! این مانور که اولین بار اجرا می‌شد، برای رضاخان چیز عجیب و غریبی بود و او که سواد نظامی درست و حسابی نداشت و دانشکده ندیده بود، تعجب می‌کرد که یک تیپ پیاده ظرف ربع ساعت خود را به موضعی برساند و یک ربع بعد در خط‌الرأس ارتفاعات حاضر شود و در مقابل دشمن آماده شود! رضاخان خیلی تحسین کرد و مانور را فوق‌العاده و عالی خواند و هدایت را تمجید کرد! هدایت هم بلافاصله لاف بزرگی زد که واقعاً وقاحت می‌خواهد. او به رضاخان گفت: «ما با سه تا از این واحدها می‌توانیم جلوی روس‌ها را بگیریم!» رضاخان هم باور کرد و گفت: «آفرین، درست کنید!»

پهلوی به روایت پهلوی| وقتی رضاخان فریب خالی‌بندی یکی از فرماندهانش را خورد
سرهنگ عبدالله هدایت، رئیس رکن ۳ ارتش

بدین ترتیب، زیرنظر هدایت ۳ تیپ موتوریزه درست شد که البته به لشکرهای تهران وابسته شدند. این نمونه، هم سطح نازل معلومات رضاخان و بی‌اطلاعی او از تکنولوژی نظامی جهان آن روز را نشان می‌داد و هم روحیه امرای ارتش رضاخان را! 

پی‌نوشت: در پی حمله نیروهای متفقین به ایران، ارتش رضاشاهی بیش از هشتاد ساعت (یعنی اندکی بیش از سه روز)، تاب نیاورد و با فرار فرماندهان، نیروهای متخاصم بیش از پیش در خاک ایران پیشروی کردند. مردم نیز این بار ــ برخلاف وطن‌پرستی نهادینه‌شده در هویت ایرانی ــ به دلیل نفرت شدید از رضاخان و ظلم و ستم او، تمایلی به مقاومت در برابر هجوم بیگانگان نداشتند و گرایش غالب بر این بود که از قوای روس و انگلیس به منظور براندازی این دیکتاتور خشن و سرکوبگر بهره برند. به گفته علی ایزدی، پیشکار و منشی رضاخان، که در جزیره موریس او را همراهی می‌کرد، رضاخان در تبعیدگاه از مردم و نظامیان به‌کرات می‌نالید که چرا در برابر بیگانگان تعمدا مقاومت اندکی کردند و از او حمایت نکردند! او به‌درستی معتقد بود که ارتش و مردم، اگر می‌خواستند، می‌توانستند هجوم دشمن را حتی با وجود توان نظامی نابرابر، در سر مرزها متوقف کنند.

انتهای پیام/


دانلود نرم افزار

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا