خاطرات همرزم شهیدان صدرزاده و محمدخانی به چاپ دوم رسید+ فیلم
خاطرات همرزم شهیدان صدرزاده و محمدخانی به چاپ دوم رسید+ فیلم
به گزارش یولن، جنگها روزی به پایان میرسند و تنها خاطرات آن باقی میماند. گاه جنگ خاطرات خود را نیز با خودش میبرد و با گذشت زمان دیگر نه جنگی میماند و نه خاطرهای. هر گلوله و هر انفجار قسمتی از خاطرات جنگ و حقایق آن را با خودش میبرد. آنهایی که میروند فرصتی برای به زمین گذاشتن کولهبار خاطرات و تجربههایشان برای آیندگان ندارند و یک قسمت از جنگ را برای همیشه با خودشان میبرند. کولهباری پر از خاطره که هرگز باز نمیشود. اما گاهی یکی از وسط آتش و خون حتی اگر شده نیمهجان باز میگردد. باز میگردد و بار خاطراتش را به زمین میگذارد و حتی از کسانی میگوید که رفتهاند و فرصت برای بیان آنچه گذشت نیافتهاند.
امیرحسین حاج نصیری یکی از همین بازگشتههاست. فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا (ع) که بعد از رفتن دوستانش با بدنی نیمه جان دوباره برمیگردد تا خاطرات این قسمت از مقاومت به فراموشی سپرده نشود. کتاب «هوای این روزهای من» خاطرات امیرحسین حاج نصیری جانباز قطع نخاع و فرمانده تیپ هجومی سید الشهدا (ع) در سوریه است.
امروز مصادف با شروع عملیات خانطومان در سوریه است که تعدادی از رزمندگان مدافع حرم در تله و محاصره داعش گرفتار شده و به فیض شهادت نائل میشوند.
در ادامه تصاویری ناب از مداحی و سینه زنی رزمندگان لشکر ۲۵ کربلا در فرودگاه دمشق که ۱۶ نفرشان در خان طومان شهید شدهاند را میتوانید مشاهده کنید.
این کتاب تنها خاطرات امیرحسین حاج نصیری نیست. این فرمانده بازمانده دست دوستان دیگر را هم گرفته است و خاطرات آنها را نیز با خودش به این کتاب آورده است. این کتاب بیشتر از اینکه خاطرات راوی باشد، خاطرات مقاومت در حلب، خانطومان و لاذقیه است. خاطرات ناگفته از مصطفی صدرزاده، محمدحسین محمدخانی و شهدایی که رفتند و خاطراتشان را بردند.
در برشی از کتاب میخوانیم:
«پشت بیسیم گفتم: زمینگیر شدیم حاجی. یک لحظه سکوت کرد حاج ایوب. میدانست اینکه دشمن دیده باشد ما را یعنی چه. آن هم در دژی محکم مثل جب الاحمر.گفتم: بچهها کپ کردند حاجی. چکار کنم؟ خودش را خونسرد نشان میداد حاج ایوب و مگر میشد خونسرد بود حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین بار صدایشان را میشنید. زد به خنده و شوخی. شاید نگران بود که این آخرین مکالمه باشد. شاید دلش میخواست داد بزند بگوید: چرا رفتید؟ فقط با خنده گفت: نبینم کسی اسماعیل منو زمینگیر کرده باشه. تو یک گوش شکستهات رو نشون بدی همه شون رو حریفی. بعد آرام وضعیت را پرسید. گفتم: تا چند دقیقه قبل قیامت بود. الان دیگه خبری نیست. آروم شده. حاج ایوب گفت: پس دارن میان سراغتون. هر جوری شده بچهها رو راه بنداز. حتی به زور. دارن میان سرتون رو گوش تا گوش ببرند. وقت زیادی نبود. چشم بچهها توی چشمهای من بود و مچاله شده بودند پشت سنگ. حالا درد عربی حرف زدن هم اضافه شده بود. چطور باید حرکتشان میدادم؟ قفل کرده بودند بچهها. دشمن هم داشت میکشید بالا از ارتفاعات و وقتی نمانده بود دیگر. هر چه به ذهنم رسید گفتم: «عدو فی طریق … کلنا ذبح» این را گفتم و با انگشت اشاره زیر گلویم را نشان دادم».
این کتاب برای آنها که علاقهمند به شناخت دقیق و تفصیلی از مجاهدتهای رزمندگان مدافع حرم در استانهای لاذقیه و حلب سوریه و رویدادهای دفاع از حرم در سوریه هستند، توصیه میشود.
چاپ دوم کتاب «هوای این روزهای من»، خاطرات فرمانده تیپ هجومی سید الشهدا(ع)، جانباز مدافع حرم امیر حسین حاجنصیری به قلم رقیه کریمی در قطع رقعی و ۴۷۰ صفحه به همت انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.
علاقهمندان برای تهیه کتاب میتوانند به سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی به آدرس https://nashreshahidkazemi.ir (https://b2n.ir/b06169) مراجعه و یا با ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.
انتهای پیام/